• وبلاگ : حديث منتظران قائم (عج)
  • يادداشت : زندگي به سبک آسمان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهدي 

    عضويت رايگان در ايران عشق

    روزي بهلول بر هارون‌الرشيد وارد شد.

    خليفه گفت: مرا پندي بده!

    بهلول پرسيد: اگر در بياباني بي‌آب، تشنه‌گي بر تو غلبه نمايد چندان که مشرف به موت گردي، در مقابل جرعه‌اي آب که عطش تو را فرو نشاند چه مي‌دهي؟

    گفت: صد دينار طلا.

    پرسيد: اگر صاحب آب به پول رضايت ندهد؟

    گفت: نصف پادشاهي‌ام را.

    بهلول گفت: حال اگر به حبس‌البول مبتلا گردي و رفع آن نتواني، چه مي‌دهي که آن را علاج کنند؟

    گفت: نيم ديگر سلطنتم را.

    بهلول گفت: پس اي خليفه، اين سلطنت که به آبي و بولي وابسته است، تو را مغرور نسازد که با خلق خداي به بدي رفتار کني.