امام حسن عسکری علیه السلام:
لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ؛
عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است . تحف العقول، ص 488
آیا می اندیشیم ؟
شاید نتوان پاسخی شفاف به این سوال داد ، اما می توان لحظه ای در باره آن درنگ کرد ! اندیشه و تفکر از طرفی قرین با درد و رنج است و از طرف دیگر در بستر نوعی آرامش و طمأنینه رخ می دهد . هرچه درد و مسئله عمیق تر ، اندیشه وفکر به باطن و حقیقت نزدیک تر و انکه به چشمه حقیقت نزدیک تر و در نتیجه بهره از آن چشمه ، آرام تر و مطمئن تر است " الا بذکر الله تطمئن القلوب " . انسان معاصر و گرفتار در تکنولوژی و سرعت و تنوع ، با فرار از هرنوع دغدغه و درد و رنج به دام غفلت و آرامش نعشه گونه می لغزد . او برای رسیدن به این آرامش کاذب و بهشت زمینی آنچنان در چرخه ایجاد نیاز و رفع آن ، افراط گونه به تسخیر عالم پرداخته است که فریاد اعتراض آمیز خودش هم بلند شده است .
و مگر می توان در این دنیا بود و از رنج فراری بود ؟ " لقد خلقنا الانسان ی کبد " . پس شاید شاید بتوان گفت انسان خود را از هر دو قرین تفکر یعنی درد و اطمئنان محروم نموده است و در این چرخه روز مره گی با راستی چه سخت است لحظه ای تامل . هرچند که ما ارادی و خود آگاهانه بهع تفکر و تامل ننشینیم ، اما در پس هر سخن و عمل ما نوعی نگاه به خدا و هستی و انسان وجود دارد ، چه بخواهیم و چه نخواهیم . چگونه به هستی می نگریم ؟ آن را منبعی محدود برای رفع نیازهای نامحدودمان می بینیم یا همچون کسانی که از اعماق دل می گویند " ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقا عذاب النار " . نگاه ما به انسان چگونه است؟ حاکم مطلق بر عالم که نزدیک است جای خدابنشیند یا عبد و بنده ، یا .... ؟
چه شده است که ما اینگونه شده ایم ؟ وابستگی و نسبت ما با تاریخ اندیشه ای خودمان چگونه است ؟ به کجا می رویم ؟ به کجا باید رفت ؟ کمی در این باره فکر کنیم ..... کمی درنگ کنیم ....... کمی در کار خدا اندیشه کنیم .... پرنده پاک روحمان را پرواز دهیم ..... سبکبال تا آسمان ......
یادمان نرود :
ما زبالائیم و بالا می رویم ما زدرائیم و دریا می رویم
ما از آنجا و از اینجا نیستیم ما ز بیجائیم و بیجا می رویم
خوانده ای انا الیه راجعون تا بدانی ما کجا ها می رویم
ای که هستی ما ره را مبند ما به کوه قاف و عنقا می رویم
امام صادق (ع)
فِکرَةُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ اَلفِ سَنَةٍ؛
یک ساعت اندیشیدن در خیر و صلاح از هزار سال عبادت بهتر است . بحارالانوار،ج71ص 326
ای کاش یادگاری هایمان از رمضان فقط زولبیا و بامیه نباشد.....
چه لحظه های خوب و قشنگی .... دیگر صدای پای رمضان عزیز را کاملا می شنوم..... نه انگار خیلی نزدیک است .... آری او رسیده .... خدایا .... چقدر بیقرارش بودم ... چقدر دلتنگش بودم .....
سال قبل که از پیشم رفت فکر نمی کردم اینقدر هوای دیدنش دلم را بلرزاند .... همان رمضان دوست داشتنی سالهای قبل ....
چقدر دلم برای دعا هایش تنگ شده بود ......چقدر دلم برای لحظه های افطارش تنگ شده بود ... لحظه هایی که من بودم و ماه بود و آیینه ..... . چقدر دلم برای ربناهایش لک زده بود ..... چقدر دلم برای لحظه های ناب سحرهای به رنگ خدایش تنگ شده بود ....
چقدر دلم برای علی تنگ شده بود .... برای ربنای زهرا ... برای سکوت شب .... .
سال قبل که به مهمانی رمضان رفتم ..... باخودم چه بردم و چه آوردم ...؟ شاید کوتاهی کردم ..... اما امسال عهد بستم هر روزش را از رمضان یک یادگاری بگیرم ... تا شاید مورد توجه خدای رحمان قرار بگیرم ....تا شاید با دعای فرشته ها کمی بار گناهم سبک تر شود ...
رمضان تو هم برایم دعا کن ..... تا شرمنده این همه لطف بیکران حضرت دوست نشوم ....
این بار از او یادگاری می گیرم ....
درک قرآن
اخلاص در دعا
فهم عظمت شب قدر
تمرین خود داری از گناه
دستگیری از یتیمان
احترام به والدین
یادگاری شما از رمضان چیست ؟
منهم مثل تو مات این قصه ام
تو هم مثل من امشب و دعوتی
درست تو همین لحظه و ثانیه
سزاوار بهترین رحمتی
تو این حس و حال عجیب و غریب
دوتا بال می خوای که رو شونته
تو از هر مسیری بری میرسی
تو از هر دری بگذری خونته
از این سفره ها معجزه دور نیست
ببین دست دنیا تو دست منه
دعا می کنم تا اجابت بشه
دعا میکنم چون دلم روشنه
من از عشق بارون به دریا زدم
به بارون و به آسمون دعوتیم
چه مهمونی باشکوهی شده
تو این لحظه هایی که همصحبتیم
قسمت اول - بخش اول نیایش امام سجاد (ع) در آغاز ماه مبارک رمضان
اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذى هَدانا لِحَمْدِهِ، وَ جَعَلَنا مِنْ اَهْلِهِ، لِنَکُونَ لِاِحْسانِهِ مِنَ الشّاکِرینَ، وَ لِیَجْزِیَنا عَلى ذلِکَ جَزآءَ الْمُحْسِنینَ. وَالْحَمْدُ لِلَّهِالَّذى حَبانا بِدینِهِ،وَاخْتَصَّنابِمِلَّتِهِ، وَ سَبَّلَنا فى سُبُلِ اِحْسانِهِ، لِنَسْلُکَها بِمَنِّهِ اِلى رِضْوانِهِ، حَمْداً یَتَقَبَّلُهُمِنّا، وَیَرْضى بِهِ عَنّا.
ستایش برای خداست که ما را به سپاس خود رهنمون گردید، و بدان اهلیّت بخشید تا از شکر گزارانِ احسان او باشیم، و بر این کار، ما را پاداش نیکوکاران دهدستایش برای خداست که دین خود را به ما عطا فرمود، و ما را به آیین خود ویژه گردانید، و به راههای احسان خویش پویا ساخت تا به فضل نعمت او به سوی خشنودیاش روانه شویم؛ ستایشی که آن را از ما قبول کند و به سبب آن از ما راضی شود.
ریشه حمد ، شناخت توحید افعالی : یکی از نعمتهای خدا متعال به بندگان آن است که به ایشان فهم و شعوری کرامت کرده است تا او را شایسته نیایش بدانند و به حمد و مدح او بپردازند . این معرفت و شعور پس از آن است که انسان به توحید افعالی حضرت حق آگاهی پیدا کرده و بفهمد که حاکمیت هستی در دست قدرت خداوند حکیم و مدبری توانا بوده و بر خلاف حکمت ، پرکاهی از زمین بر نمی خیزد . پس اگر خداوند به بندگانش دستور داده به حمد او بپردازند ، برای رشد معنوی بندگان است .
خواجه عبدالله انصاری می نویسد : " ( خداوند متعال ) می فرماید : من به بندگان نزدیکم ، نزدیکان را دوست دارم ، خوانندگان را پاسخ دهم ، جویندگان را به خود راه دهم ، متقربان را بپسندم . بنده من ، تو مرا می خوانی ، من اجابت می کنم . من نیز تو را بر نصرت دین خود می خوانم و بر پذیرفتن رسالت رسول خود می خوانم ، اجابت کن . بنده من ، دری بگشا تا دری بگشایم . در دعا برگشای تا در اجابت برگشایم . در انابت برگشای تا در بشارت برگشایم . در عزینه برگشای تا در خلف بر گشایم . در مجاهدت برگشای تا در هدایت بر گشایم . در توکل بر گشا تا در کفایت بر گشایم . در استغفار بر گشا تا در مغفرت بر گشایم "
خداوند متعال با زبان لطف به بنده اش می گوید : ( کشف الاسرار )
من آن توام ، تو آن من باش گستاخی کن چرا نشینی تو خجل
گر جرم همه خلق کنم پاکم بحل در مملکتم چه کم شود ؟ مشتی گل
ادامه دارد ....