هیچوقت نبودنت برام عادت نمی شه
اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم*کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
بازم این لحظه ها و این روزها بهم میخندن و نبودنت رو یادم میارن!!!
مدتی شده! تو نیستی! من تنهام! نتیجه ی این روزهای نبودت یه دل بی قرار و یه دنیا خاطره نیمه تمام !
هنوزم باور نمیشه که نیستی! آخه هستی ... همه جا... همه حال... منو میبینی! ولی .......
دلم واسه اون تب دستات تنگ شده! واسه اون نگاهت! واسه لبخندت! که هر وقت غنچه ی
لبات میشکفت خودم رو پیش فرشته ها میدیدم!! ولی الان تو خودت پیششونی! دلم تنگه!
خیلی تنگ! انقدر تنگ که گاهی اوقات گریه می کنم ! به یاد هوات ، صدات ، نگات .......
خیلی بی وفاییه که تنها یادگاریت یه قاب عکس باشه! خیلی سخته که بدرقه راهت گلهای
پرپر یاس باشه!
کاشکی بودی و میدیدی که چقدر بزرگ شدم ! دوریت خیلی سخته! سختمه! بی تو!
سختمه! آخه دیگه من مرد خونه ام !
فقط گاهی یه چیز از خدا میخوام . فقط یک بار ، یک لحظه ، یه ثانیه ، به اندازه تموم روزهای نبودنت بغلت کنم !
کجایی بابای گلم؟ بابایی! دلم قدر 1000سال واست تنگ شده!
بیا دوباره بشین پای صحبتم ای دوست
که با تو حرف دلم عاشقانه و نیکوست