حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند : أدقوا أقلامکم و قاربوا بین سطورکم و أحذفوا عنی فضولکم و اقصدوا قصد المعانی، و ایاکم و الاکثار فان أموال المسلمین لا تحتمل الاضرار.
«بحار الأنوار، ج 76، ص 49»
امام علی - علیه السلام - برای کارگزاران اش نگاشت : قلم های خود را نازک کنید و سطرها را نزدیک به هم گیرید و زیادتی کلمات را حذف کنید و مقاصد و منظورها را در نظر بگیرید! بر حذر می دارم شما را از پر نویسی، زیرا اموال مسلمانان نمی تواند این گونه خسارت ها را تحمل کند !!!!
چقدر به بیت المالی که در اختیار مون هست ، وفاداریم ...؟!
ما که اینهمه ادعای مسلمانی داریم ، چقدر پیرو پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) هستیم ؟!
چرا فکر می کنیم باید برای اصلاح از بقیه شروع کرد ؟!
آیا فقط مدیران ، مسئولند ؟!
کمی از ادعاهایمان خجالت بکشیم و درک کنیم حال کودک یتیم بی سرپرست ساکن در شرقی ترین مرزهای میهن اسلامی مان را ....!!!!
امروز برای انجام کاری به یکی از ادارات سطح شهر رفتم . جای شما خالی هوا هم از گرمایش چیزی کم نگذاشته بود . ساعت نزدیک 12 ظهر بود . وارد ساختمان شدم ... انگار از تابستان به زمستان وارد شده باشی ... کولرهای گازی با قدرت تمام برای خنک کردن اعصاب کارمندان عزیز در حال تکاپو بودند ... سلام کردم و وارد اتاق شدم ... کارمند عزیز با احترام جلویم بلند شد و برای نشستن به من تعارف کرد ... کارم را با او در میان گذاشتم و ایشان هم شروع به نوشتن نامه ای کرد . بعد از چند دقیقه با حالتی شبیه کسی که حوصله اش سر رفته باشد کاغذ را پاره کرد و از همکارش خواست پرونده بایگانی شده من را بیاورد ... همکارش بعد از چند دقیقه با چند برگ کپی از مدارک پرونده ام برگشت ... آقایی که کار ما را انجام می داد گفت : دو برگش اضافی است ... آنها را پاره کرد و در سطل زباله ریخت ... بعد از تکمیل نامه بنده آن را برای امضا خدمت مدیر محترم اداره فرستاد ....جناب مدیر هم که حس مدیریتشان گل کرده بود تا دلتان بخواهد ایراد گرفتند . کارمند آرام بدو ورودم ، با چهره ای بر افروخته نامه را پاره کرد و دوباره شروع به نوشتن کرد.... من که دیدم حسابی عصبانی است اتاق را ترک کردم و در راهرو نشستم ... ایشان هم که خنکی کولر گازی نتوانسته رادیاتش را خنک کند با حالتی گرفته اتاق را ترک کرد در حالی که ، کولرگازی و رایانه اش که در حال پخش موسیقی سنتی بود همچنان روشن بودند .
نیم ساعت بعد .....
در همین حین که منتظر بودم سایر کارمندان بحث داغ اختلاس 3 هزار میلیاردی را دنبال می کردند و به شدت از دست مسئولین ناراحت بودند و در مقابل از وضع خود گله داشتند ...کارمند عزیز آمد و کار ما هم انجام شد (البته فکر نمی کردم به این زودی آقای مدیر از خر شیطان پایین بیاید ) .در حال برگشت از طبقه دوم و خروج از اداره بودم که سطل های زباله آبی رنگی توجه ام را به خود جلب کرد که روی آن نوشته بود مخصوص کاغذ ... . از نگهبان که پرسیدم گفت : ساعت هشت ونیم شب آنها را در کیسه پلاستیکی می ریزیم و می گذاریم نیروهای محترم شهرداری آن ها را ببرند . ( معنی بازیافت را هم فهمیدیم !!! ) .
با حالتی سر شار از تعجب اداره را ترک کردم ... در تاکسی که بودم با خودم یه حساب سرانگشتی کردم : تو این کار ما ؛ 5 برگ کاغذ نامه بزرگ - 3 عدد گیره کاغذ - جوهر خودکار برای 3 صفحه متن نامه با کاغذ بزرگ - نیم ساعت روشن بودن کولر گازی ( آن هم با این مصرف کم !!!!) بی جهت و نیم ساعت روشن بودن رایانه به همراه بلند گوهایش ، آنهم بی جهت ، اسراف شد .
حساب کردم اگر در روز هر کارمند فقط و فقط این قدر اسراف کند ( که البته بیشتر از اینهاست ) برای کل استان مون ( که حدودا 80000 ) رقمی بالغ بر 100 میلیون تومان در روز از خزانه بیت المال به هدر می رود ، و اگر این اسراف را در کل کشور حساب کنیم ( با حدوداً 3.5 میلیون کارمند - بدون احتساب بخشهای خدمات عمومی و شهرداریها ) رقمی حدود 4 میلیارد تومان در روز به دست می آید . با چند مورد جزئی اسراف حدود 4 میلیارد تومان روزانه از جیب مبارک مردم به ناحق خارج میشود !!! این مبلغ در ماه چیزی حدود 120 میلیارد تومان و در سال حدوده 1500 میلیارد تومان است!!!
به نظر شما با این پول در ماه :
- چند خانه برای محرومین می شود درست کرد ؟!
- چند جهیزیه عروس برای خانواده های بی سرپرست می شود تهیه کرد ؟!
- خرج تحصیل چند یتیم و بی سرپرست را می توان پرداخت کرد ؟!
- چند مدرسه ( ساختمان ، نه کپر ) می توان در روستا های دور افتاده استانهای محروم ساخت ؟!
-چند مرکز بهداشت می توان در مراکز دور افتاده استانهای محروم ساخت ؟!
- چراغ چند خانه را در شرقی ترین مرزهای کشور مان می توان روشنایی بخشید ؟!
- ماجرای سه هزار میلیاردی خیلی اتفاق بد و هشدار دهنده ای بود ولی ما خودمان چقدر برای بیت المال مسلمین که به امانت دست ماست احترام می گذاریم .
لا اقل به لبخند فرزندان یتیم سرزمین مان فکر کنیم