نویسنده : حدیث
در طول مسیرمون در زندگی دنیایی ، راهها و جاده های زیادی رو طی میکنیم .... سرازیری ...سراشیبی .....پیچ و خم .....جاده خاکی .... بزرگراه ..... خدا هم به ما لطف کرده ، همه جا علائم هشدار دهنده رو گذاشته ( محرم ... صفر .... ) .... راهنماهای غصه خور ما رو هم گذاشته ( مثل آقا امام زمان"عج" ) ..... ولی افسوس .... اگه تا حالا به این علائم توجه نکردیم .... این شبها بزرگترین تابلو و علامت راهنمایی ما انسانهاست ....اگر بازهم توجه نکنیم و به مسیر اشتباه خود ادامه بدیم ....مثل اتوبانهای تهران باید بریم چندین کیلومتر دورتر ....تازه دوباره دور بزنیم (روز از نو ،روزی از نو) ..... درست سر جای اول .... شاید این آخرین فرصت باشد ...
امام على علیه السلام : مبادا چسبیدن دنیاپرستان به دنیا و حرص و آزمندیشان به آن ، تو را بفریبد ؛ چرا که خداوند تو را از حال دنیا آگاه ساخته ، و دنیا ، خود نیز از حقیقت خویش ، پرده برداشته و بدیهایش را براى تو آشکار ساخته است .
همانا دنیاپرستان ، چونان سگان پارس کننده و ددان درندهاند که بر یکدیگر خُرناس میکشند . نیرومندشان ناتوانشان را میخورد و بزرگترهایشان کوچکترهایشان را مغلوب میکنند ، یا چونان اُشترانى ( چارپایانى) هستند ، برخى پایبسته و برخى دیگر رها شده در بیابان که خِرَدهایشان را از دست دادهاند و راه بیابان خشک در پیش گرفتهاند، [یا چونان] رمه هایى آفت زده که به صحرایى شنزار رو کنند ، نه چوپانى دارند که آنها را سر و سامان دهد و نه چرانندهاى که به چراگاهشان بَرد .
دنیا آنان (دنیاپرستان) را به راه کورى (بیراهه) کشانده و دیدگانشان را از مناره هدایت فرو پوشانده است . از این رو، در حیرانیهاى دنیا سرگردان اند و در ناز و نعمتهاى آن غرقه گشته اند و آن را به پروردگارى گرفته اند . دنیا آنها را به بازى گرفته است و آنان نیز با دنیا بازى میکنند و فراسوى دنیا (آخرت) را از یاد بردهاند . مشتاب ، که به زودى ، تاریکى برطرف میشود ، گویا مسافران به منزل رسیدهاند و آنان که میشتابند ، به زودى به کاروانیان می پیوندند.
از روزی که به این کره خاکی وارد شدیم ..... فقط در حال حرکت بودیم ... حرکت و حرکت .... بزرگترین مزیت این بود که از همون اول در راه اصلی قرار گرفتیم .....یعنی پاک و پاکیزه .... با یه ماشین خوب و آخرین سیستم ( بدن دنیایی ) ..... یه دستور العمل و نقشه راه ( قرآن و ائمه اطهار ) ..... یه عالمه تابلو هدایتگر و تعداد زیادی راهنمای دلسوز .....
کم کم بزرگتر که شدیم .... هوس کردیم ، کمی تند بریم ..... اون موقع خیلی نمی دونستیم که این تند رفتن برامون خطرناکه ..... بزرگتر که شدیم ....فهمیدیم تند رفتنمون خطرناک بوده ولی بازهم تند رفتیم .....بعضی وقتها هم به سر مان زد که از میانبر برویم .... بعضی وقتها هم همه سختیها رو تحمل کردیم و از جاده خاکی رفتیم ..... تازه وقتی به راه اصلی برگشتیم ، فهمیدیم که خیلی عقب افتادیم ..... برای جبران این عقب افتادگی بازهم تند رفتیم ..... انگار قرار نبود آدم بشیم ..... تند رفتیم و بارها تصادف کردیم .... بارها تصادف دیگران رو دیدیم ..... بارها نابود شدن دیگران رو دیدیم ..... ولی بازهم ....
تو این جاده خاکی هم ، کلی خاک خوردیم و هم حسابی افتادیم تو دست انداز ....با اینکه بزرگراه در کنارمون بود و دیدیمش .... بازهم انگار دوست داشتیم این همه گرد وخاک رو .... در این وسط بعضی اوقات انگار صداها رو شنیدیم ..... کمی فکر کردیم و چند کیلومتری هم اومدیم تو بزرگراه و لی دوباره ....
مرتباً بین بزرگراه و جاده های میانبر و خاکی حرکت کردیم ..... جالب اینکه وقتی هم تو بزرگراه اومدیم ، هوس کردیم تند تند بریم ..... برخی وقتها هم بر عکس ، اینقدر آرام رفتیم که برای دیگران دردسر بودیم ....
این همه راه رو طی کردیم ..... دیگه فکر میکنم رانندگی مون خوب شده باشه ..... ماشین مون هم که بهترینه ..... تابلو ها هم که کامل هستند .... راهنماهامون هم که حرف ندارند .... نقشه کامل راه رو هم که داریم ..... آخه دیگه چی می خوایم ..... چرا اینهمه ، هم به خودمون سختی میدیم و هم به دیگران .... تو تمام این ساله می تونستیم ، هزاران کیلومتر از اینجای فعلی که هستیم ، جلوتر باشیم .... جایی که برامون در نظر گرفته شده ..... استراحتگاه دائمی ..... دیگه راهی نمونده ....بیایم این باقی مونده راه رو با دقت و تفکر بیشتر بریم ....بیاید کمتر به خاکی بریم و هم به ماشین مون ضرر بزنیم و هم گرد وخاک رومون بشینه و هم درب و داغون برسیم ته خط .... شاید این آخرین فرصت باشد ....