نویسنده : حدیث
ز «ایـران» و از «تـرک» و از «تـازیـان» نژادی پدید آمد اندر میـان
نه «ایران» ، نه «ترک» و نه «تازی» بُوَد سخنها به کردار بازی بُوَد (فردوسی)
روزهایی حساس و دشوار و البته سرنوشت ساز ... با توجه به مسائل پیش آمده در منطقه و جهان و تحرکاتی که این روزها آمریکا و هم پیمانانش بیش از پیش برای ایجاد تفرقه بین اقوام متحد ایران و ماهی گرفتن از آب گل آلود در توهم به سر می برند ... انشاءالله با همدلی و وحدت و حرکت پشت سر ولی امرمان ، از این پیچ حساس تاریخ نیز به سلامت عبور خواهیم کرد . در این یادداشت به بررسی برنامه های استعمارگران برای ایجاد تفرقه بین اقوام ایرانی در مناطق مختلف کشور اسلامی عزیزمان خواهم پرداخت .
اقوام ، مردمان و ملتها ، بازیگران حقیقی تاریخ ، آفرینندگان و جاندهندگان دولتها هستند . آنها هستند که باطن دولت را آشکار میکنند ، آنها را به زوال میکشانند ، از هم می پاشند ، از هم میدرند ، زیر پا میگذارند یا بر عکس به آنها غرور و افتخار میبخشند . اقوام ، مردمان و ملتها موجوداتی زنده هستند ، موجوداتی که همواره در همزیستی یا در تعارض با دولتها گاه تحسین میشوند اما گاه نیز به دست همتایان خود نفی و سرکوب شده و به خدمت گرفته میشوند .
برخی نظریهپردازان ، هویت قومی متفاوت در کشورها را به فعل و انفعالات شیمیایی تشبیه کردهاند که هرگز از بین نخواهد رفت ، بلکه تحت تاثیر مسائل خاص در هر زمان قابل بروز و گسترش هستند . واکر کانر محقق مشهور مسائل قومی تعریفی اینچنین از قومیت بیان می کند : «حتی در مواردی که تنش آشکاری بین قومیتها وجود ندارد ما مجاز نیستیم چنین استنتاج کنیم که مساله ملی حل شده است ، اختلافهای قومی همواره در هر کشور چند قومی به طور بالقوه امکان ظهور دارند .»
در این میان می توان الگویی با معیارهای زیر برای رابطه بین دولت و قومیت ترسیم کرد :
1 - نظریه تفرقه بیانداز و حکومت کن ؛ بر حسب این دیدگاه نخبگان دولت ، نمایندگان منافع طبقات مسلط هستند .
2 - الگوی دوم ، نخبگان دولت را نمایندگان گروه قومی مسلط میداند . بر این اساس ، دولت تلاش میکند نابرابریها را از طریق لگدمال کردن گروههای محترم ... یا انطباق و همگونسازی ... قوام بخشد .
3 - این الگو متوجه این نکته است که چگونه نخبگان دولت تلاش میکنند تا حمایتها را حول تبار مشترک بسیج کنند . ... .
4 - نخبگان دیوانسالار را فنسالارانی میداند که به دنبال تضعیف یا غیرسیاسی کردن صفآراییهای سیاسی هستند .
5 - الگوی مردمسالاری به هم پیوسته .
در کشور عزیز مان گروه های قومی به این ترتیب هستند :
تعدد و تنوع اقوام تشکیل دهنده جامعه ایران به نحوی است که اطلاق واژههای کثیرالقوم(Ploural Ethnic) و جامعه چندقومی(Multi - Ethnic Societ) به ترکیب جمعیتی آن ، از واقعیتی غیر قابل انکار خبر میدهد . بلوچها ؛ لرها ؛ عربهای ساکن خوزستان ؛ آذریهای ساکن استانهای آذربایجان شرقی ،غربی و اردبیل ؛ ترکمنها ؛ قزاقها و کردهای کردستان و غرب ایران ، از گروههای قومی ایران محسوب میشوند . نا همگونی قومیت در این میان هم در نوع خود قابل تامل است . کردها با 10 درصد جمعیت در غرب ، آذریها با جمعیت بالغ بر 27 درصد جمعیت کشور در شمال غرب ، ترکمنها با 2 درصد کل(1.2میلیون نفر) در شمال شرقی ، بلوچها با 2.2 درصد کل(2.2 میلیون) در جنوب شرقی ، لرها با جمعیتی معادل 4 میلیون نفر(6.7 درصد) در منطقه جنوب غربی و متمایل به مرکز ، عربها در جنوب و تالشیها در شمال غربی با 500 هزار نفر جمعیت از نظر سیاسی و جمعیتی معنی و تعریف خاصی را برای ملیت و کشور ایران پدید آوردهاند. تعدد و تنوع اقوام تشکیلدهنده جامعه ایران به نحوی است که اطلاق واژههای کثیرالقوم(Ploural Ethnic) و جامعه چندقومی(Multi - Ethnic Societ) به ترکیب جمعیتی آن ، از واقعیتی غیر قابل انکار خبر میدهد . حضور و زندگی قومیتهای مختلف چون ؛ فارسها ، ترکها ، کردها ، بلوچها ، ترکمنها ، عربها و لرها در کنار یکدیگر و در چارچوب جغرافیای سیاسی واحد ، بیانگر موزاییک فرهنگی - قومی هویت و تمدن ایرانی است .
بعد از بررسی در باره شیوه اجرای استراتژی تفرقه بین اقوام در ایران ، می توان به رئوس برنامه های عملیاتی استعمارگران به این شکل اشاره کرد :
1 - نظریه تفرقه بیانداز و حکومت کن ؛ بر حسب این دیدگاه نخبگان دولت ، نمایندگان منافع طبقات مسلط هستند .
2 - الگوی دوم ، نخبگان دولت را نمایندگان گروه قومی مسلط میداند . بر این اساس ، دولت تلاش میکند نابرابریها را از طریق لگدمال کردن گروههای محترم ... یا انطباق و همگونسازی ... قوام بخشد .
3 - این الگو متوجه این نکته است که چگونه نخبگان دولت تلاش میکنند تا حمایتها را حول تبار مشترک بسیج کنند . ... .
4 - نخبگان دیوانسالار را فنسالارانی میداند که به دنبال تضعیف یا غیرسیاسی کردن صفآراییهای سیاسی هستند .
5 - الگوی مردمسالاری به هم پیوسته .
تئوری استعمارگران برای ایجاد تقابل ملیگرایی قومی اعتراضآمیز در برابر و ملیگرایی حاکم :
دولتهای ملی موجود با به انحصار درآوردن مفهوم ملیگرایی حاکم(و با اعمال ملتگرایی) نتوانستهاند سبب فراموش شدن نوع دیگری از ملیگرایی یعنی ملیگرایی اعتراضآمیز و مطالبهگر شوند . جمعیتهایی که بنا بر مورد ؛ گاه آنها را ملی و گاه قومی مینامند و در پی به دست آوردن حاکمیت ملی هستند . در برابر اوجگیری جنبشهای گوناگون نوزاگرا ، خودمختارطلب ، استقلالطلب و حاکمیتخواه ، ملیگراییهای موجود ، دولت - ملیگراییها و ملتگراییها ، همواره دو استدلال را مطرح میکنند :
نخست آنکه جنبشهای اعتراضآمیز ، بنا بر تعریف ضد ملی هستند زیرا این جنبشها سبب انشعاب و کاهش پهنه ملتهای واقعی یا ملتهایی ساخته شده میشوند که در قالب دولتهای رسمیتیافته و متحد عمل میکنند .
سابقه طرح و استراتژی ایجاد تفرقه بین اقوام ایرانی در بعد از انقلاب :
البته سابقه تاریخی این استراتژی تفرقه ، به سالهای دهه 1320 بر می گردد که هم شوروی و هم گرگ پیر استعمار تلاشهایی جدی در این زمینه انجام می دادند . انگلستان توسط مسترترات (مستر ترات ، مامور معروف سیاسی انگیس در مناطق لرنشین ، لرها را بر ضد دولت مرکزی سازماندهی کرد . همچنین انگلیسیها در جنوب توسط ، آلن چارلز ترات ، رئیس انتلیجنت سرویس خاورمیانه ، «اتحادیه عرب خوزستان» را در دهه 1320 تشکیل دادند ) همانها در فارس نیز به وسیله رؤسای ایل قشقایی به ایجاد یک آشوب تجزیهطلبانه به نام «نهضت جنوب» دست زدند . شوروی هم مستقیماً در قائله کردستان دخالت داشت .
از بهمن 1357(ماه پیروزی انقلاب اسلامی) زنجیره به هم پیوسته تقاضاهای قومی و به دنبال آن خشونتهای قومی - محلی آغاز شد . کردها در شمال غرب ایران ، اولین و در عین حال مهمترین مهره آغازین این بازی دومینو بودند . سپس در اسفند 1357 و فروردین 1358 ، آشوب و درگیری صفحات شمالی کشور را در بر گرفت {بندر ترکمن ، آق قلعه و گنبد کاووس }.
در ماههای بعد تظاهرات اعراب در شهرهای اهواز ، خرمشهر و آبادان . سپس موج بمبگذاری و خرابکاری در صفحات جنوبی در بین خطوط لوله نفت و گاز ، ایستگاههای راه آهن ، ... ، استان خوزستان را دچار تنش کرد . آذربایجان و به ویژه تبریز از نیمه دوم فصل پاییز 1358 آبستن حوادث غیر مترقبهای گردید که به سرعت مهار شد .
حاشیه مرزهای جنوب شرقی کشور یعنی منطقه بلوچستان نیز ، از درگیریهای قومی - منطقهای مصون نماند . بلوچستان در آن سال و سالهای بعد به صورت مقطعی ، محل بروز ستیزهها و چالشهایی بود که حاکمیت دولت را در صفحات بلوچنشین آماج حملات خود ساخت .
آذربایجان و به ویژه تبریز از نیمه دوم فصل پاییز 1358 آبستن حوادث غیر مترقبهای گردید که به سرعت مهار شد .
نخستین برخورد در سطح منطقه(ترکمنصحرا) ، کمتر از یک ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به وقوع پیوست . ظاهرا عامل اصلی بروز درگیریها ، وجود اختلاف نظر در تغییر نام بندر شاه به بندر ترکمن یا بندر اسلام بوده است. «کانون فرهنگی خلق ترکمن» با تعطیل کردن مدارس ، ادارات و بازار در یک راهپیمایی 30 هزار نفری در گنبد کاووس و چند شهر دیگر ، قطعنامهای صادر و در 19 اسفند 1357 ایجاد ارتش خلق ، اداره پادگانها به وسیله شورای انقلابی ، تشکیل دادگاههای خلقی و ... را خواستار شدند .
روحانیون شیعه و سنی وارد ماجرا شده و موضوع را فیصله دادند اما چندی بعد ، 5 فروردین 58 ، بار دیگر به بهانه دستگیری یک گرانفروش ، آتش جنگ شعلهور شد و تعدادی کشته و زخمی شدند ولی در 12 فروردین 58 آتشبس شد . گروههای چپ مارکسیستی هدایت درگیریها را به عهده داشتند . شوروی رسما این برخوردها را نفع ارتجاع و امپریالیسم ارزیابی میکرد . اما در ترکمنستان علایق شدید نسبت به درگریها وجود داشت . نتیجه آن که ، درگیریهای منطقه ترکمنصحرا و گنبد اگرچه از مولفههای بحران قومی بیبهره نیست ، در چارچوب «بحران قومی»نمیگنجد .
کشمکشهای قومی در استان آذربایجان غربی :
1- موضوع تشکیل حزب جمهوری خلق مسلمان ایران . بروز آشوبهای شهری در آذر و دی 1358 که با دستگیری و محاکمه و اعدام شریعتمداری و تعدادی از عوامل درگیری ، ناآرامیها خاتمه یافت . در نتیجه ؛ وقایع سال 58 آذربایجان بحران قومی نبود و مردم آذربایجان بین نظام و درخواستهای حزب ، در مقابل نظام نایستادند .
2- طرح و برنامههای ناسیونالیستهای افراطی آن سوی ارس در انضمامطلبی آذربایجان ایران به جمهوری آذربایجان ، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تشکیل جمهوری آذربایجان واحد . در ظاهر؛ اوج افراطگرایی در دوران ابوالفضل ایلچیبیک رهبر جبهه خلق و رئیس جمهور وقت اذربایجان به وقوع پیوست و جهت بینالمللی کردن اتحادیه دو منطقه آذرینشین بود .
3- ایجاد پانترکیسم در ترکیه و تلاش برای ایجاد تنش در میان ترکهای ایران از طریق اعزام جاسوس توسط ترکیه به ایران به منظور تحریک احساسات پانترکیستی در سال 1375 و قبل از آن .
کشمکشهای قومی در استان کردستان :
الگوی مدیریتی که به شکل رسمی و قانونی در شمال عراق تشکیل شد ، K.R.G ) Kordestan Reginal Govremment) . این که چرا این سیستم در کردستان شکل گرفت جای بحث دارد . کردستان ایران چهارصد سال است در قلمرو دولت ایران قرار دارد ... در حالی که کردستانهای دیگر تجارب سیاسی متعددی داشتند . ... دولت مرکزی ترکیه به شدت با کردها برخورد میکرد و سوریه هم به شدت برخورد میکرد ، اما در عراق هنوز دولت مرکزی نمیتوانست اوضاع را کنترل کند .
1- عرصه سیاسی : حزب دموکرات ، همهپرسی 11و 12 فروردین 58 را تحریم کرد، به جای مجلس خبرگان 73 نفره قانون اساسی ، پیشنهاد مجلس موسسان 500 نفره را داد و به رسمیت شناختن مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی کشور ، حاکمیت ولی فقیه ، ... را مبنایی برای تحریم انتخابات قانون اساسی قرار دادند .
2- عرصه نظامی : رویاروییها شدیدتر بود . بعد از سقوط پادگان مهاباد به دست دموکراتها و دیگر گروههای سیاسی در سوم اسفند 1357 و خروج توپخانه سنگین ، تانک و اسلحه از این پادگان ، بحران کردستان وارد مرحله تازهای شد .
تفسیر :
در سالهای نه چندان دور انگلستان در تعقیب سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن موفقیتهای بزرگی را در تحریک اقوام ایرانی برای تجزیه کسب کرد ولی امروز و با یکرنگی و وحدتی که بین اقوام مختلف ایرانی به لطف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایجاد شده ، دیگر مجالی برای یکه تازی استعمار نمانده است . نکته ای که نباید فراموش شود این است که هرگز نباید دشمن را دست کم گرفت . اگرچه فینفسه و به تنهایی وجود اقوام مختلف در یک کشور را نمیتوان به هیچ روی دلیلی بر تحرکات مغایر امنیت و زمینهساز نفوذ و حضور بیگانگان دانست ، اما به هر صورت شکافهای قومی که مصداق بارز شکافهای هویتی و منشأ تکوین خواستههای جمعی هستند ، از پتانسیل مناسبی برای غیررقابتی کردن قلمرو سیاست و اجتماع و نااستواری نظام سیاسی برخوردارند .
انشاءالله در سایه رهبری مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای ( مدظله عالی ) و همفکری و وحدت مردم عزیز مان شاهد شکستهای پی در پی استعمارگزان در این راه باشیم .