عنوان : لیوان های وارونه
دسته : سیاست بین المللی
تاریخ :92/8/20
این یادداشت در پایگاه خبری بولتن نیوز و سایت حرف تو منتشر شده است .
شاید خیلی ها در نگاه اول در خصوص مسئله مذاکره هسته ایران و گروه 1+5 دچار این سوءتفاهم شوند که این یک مذاکره صرف است و به دنبال آن موضع گیری های خاصی داشته باشند که در عمل هم اینطور دیده شده است . برای ارائه تحلیل های بهتر نباید خیلی سراغ سابقه دو طرف رفت ، با بررسی و پایش رفتارها و موضع گیری های دوطرف می توان دریافت که شاید قرار است اتفاقی بیافتد ، اتفاقی از نوع و جنس ِ خواستهای منطقی جمهوری اسلامی ایران .
خوشبختانه این روزها فرصت خوبی برای جمهوری اسلامی ایجاد شده است تا با استفاده از اختلافات داخلی در جبهه مخالف ِ به نتیجه رسیدن این مذاکرات که در زمین ِ بازی آمریکا و رژیم اشغالگر قدس وجود دارد ، بهره برداری لازم خود را از این وضعیت داشته باشد . البته در این خصوص شیوه ی نگاه های مختلفی وجود دارد . عده ای از تحلیلگران ، آمریکا و اسرائیل را در جبهه ی مبارزاتی اروپایی ها نمی دانند بلکه آنها را کاملاً هماهنگ و با برنامه یکدست شده در میدان بازی می انگارند . عده ای دیگر هم آمریکا و اسرائیل را در مقابل جبهه ی اروپایی می دانند و برخی دیگر از تخلیلگران داخلی در نگاهیی متفاوت آمریکا و اسرائیل را در یک جبهه ی مشترک نمی دانند که البته هرکدام از انی نگاه ها دچار تعارض در صول نتیجه نهایی هستند .
اینکه در حالت کلی این تقصیم بندی ها را می بینیم ، خیلی نمی تواند کامل به نظر برسد . قطعاً در همین خطوط و شبکه های معنایی ساده که می انگاریم ، نمی توان این مناسبات را گنجاند . به نظر من اصلاً نباید و نمی شود حد و مرزی به این پر رنگی برای این مناسبات بین کشورهای عضو در این گروه قائل شد . مسئله ای که در این بین وجود دارد این است که نباید این نکته را فراموش نمود که با توجه به حال رو روز این روزهای آمریکا و اروپا ، بدون شک حفظ منافع داخلی و بین المللی کشورها ، حرف اول آخر را می زند ، خواه این منافع ایجاب کند که آمریکا بر خلاف انتظارهای عامه ، حتی به نوعی در حکم ترمز برای رژیم اشغالگر قدس باشد و حرکت های ناشیانه و جاه طلبانه اش را کنترل کند .
نمی شود تحلیلی در این خصوص زد و نقش اسرائیل را در این بین نادیده گرفت . نقشی که شاید بعد از کمرنگ شدن جنبه حمایتی آن ظاهراً از آمریکا به برخی از کشورهای اروپایی منتقل شده است . این هم که اصلاً گروه بندی را به شکل 1+5 ترسیم می کنند قصد القاء این موضوع را دارد که تمامی 5 کشور در مقابل ایران هستند که به نظرم این تقسیم بندی خیلی صحیح نیست . البته مقصودم طح این مسئله این نیست که چند کشور از جبهه مخالف وارد جبهه ی ایران شده اند بلکه به نظر من کشورهایی که از بهبود این روابط متضرر می شوند ، این روزها به نوعی از نقش واسطه ای خود برای برقراری توافق کاسته اند چرا که حس کردند این توافق رنگ و بویی جدی به خود گرفته و در این حالت باید هزینه های سنگینی پرداخت کنند و این موضوع یعنی فقط به خاطر حفظ منافع ، به ظاهر 1+5 را به 3+3 تبدیل کرده اند وگرنه گرگ همان گرگ است .
به نظر شما چرا لیوانِ خانم اشتون در این تصویر ایستاده قرار دارد و بقیه لیوانها بر عکس ؟!
بازهم عرض می کنم این به آن معنی نیست که این کشورها عاشق چشم و ابروی ایران شده اند بلکه با توجه به درک نسبتاً صحیحی که از اوضاع جاری منطقه و جهانی پیدا کرده اند ، به این نتیجه رسیدند که نمی توانند با این بازیها ایران را از پای در بیاورند هیچ ، خودشان هم ضررهای فراوانی می کنند . این حالت ، وضعیتی را بوجود آورده که می توان در آن به صورتی شفاف ، تفاوت فهم و درک کشورهای مورد نظر از شرایط را مشاهده نمود .
این نوع نگاه هم نباید خیلی افراطی و بدور از واقعیات پیگیری شود چرا که در آن صورت ، زاویه نگاه ایجاد می شود و تحلیل به سمتی می رود که انگار همه چیز ( حتی دشمنی ها و کینه توزی های سالهای سال نسبت به ملت ایران ) قرار است فراموش شود ! باید در حالت کلی یادمان باشد که تمامی این کشورها حتی نمی خواهند ذره از نیروی پیشرفت در ایران باشد ولی خوب ، شرایط در این روزها ایجاب می کند که در لباسی زیبا و شیک به دست و پای ایران بیافتند برای گفتگو کردن .
خوب حالا با این شراط و اوضاعی که بر این نشست حاکم شده است ، چگونه می توان بهره برداری لازم را انجام داد و همچنان بر حقانیت پیشرفت ملت بزرگ ایران تاکید نمود ؟ بدون شک اولین و اساسی ترین راهبردی که می تواند وجود داشته باشد این است که باید این دیپلماسی فعال را در فضایی مملو از وحدت و تلاش برای حفظ ارزشها و منافع ملی پیگیری کرد و این مسئله هم جز با حرکت به وسیله شاخصِ مقام معظم رهبری ( دامت برکاته ) میسر نخواهد شد . به لطف خداوند متعال علی رغم اینکه در پاره از زمانها در ماه های اخیر ، چند صدایی در بین گروه های مختلف داخلی در خصوص دیپلماسی جدید ایران در جهان بود ( که البته این موضوع بیشتر از همان دردِ همیشگی افراط و تفریط ناشی می شد ) با حضور باشکوه و بی نظیر مردم در عرصه ی حضور 13 آباد و حمایتهای بی دریغ حضرت آقا از فرزندان انقلاب ، به کمترین حد ممکن برسد .
این مسئله دو نتیجه به همراه خواهد داشت :1- تزریق روحیه امید و نیروی قدرت به تیم دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران برای پیگیری جدی تر حقوق ملت ایران 2- القاء حس تشکیل فضایی مناسب برای عذر خواهی غرب و آمریکا نسبت به پایمال کردن حقوق ملت بزرگ و مقاوم ایران .
خوشبختانه با تلاشهای بی دریغ تیم دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران مخصوصاً آقای ظریف که این روزها با فعالیتی چشمگیر بارها و بارها توطئه های رسانه ای و جرسان سازی های آنها را خنثی نمود و افکار عمومی دنیا را به سمتی هدایت کند که دیگر بهانه های گذشته از سوی غرب القاء نشود . در واقع ایران است که این روزها توپ را به زمین غرب انداخته است و غرب چاره ای جز اتخاذ تصمیمی راه گشا که انی بن بست رابه پایان برساند ندارد . بن بستی که خودشان ساخته بودند و امروز هم گریبان خودشان را گرفته است .
نکته مهمی که وجود دارد این است که در میان گروه های افراطی چه در داخل ِ خود ِ آمریکا و چه در اسرائیل و متحدان اروپائی اش ( البته به همراه برخی از کشورهای فرصت طلب عربی ) دچار تعارضاتی تقریباً اساسی با سایر دیدگاه های موجود در قبال حل مسئله هسته ایران هستند ( تعرضی که حتی در درون خودِ اتحادیه اروپا هم به شدت دیده می شود و البته این امر باعث شده که خانم اشتون در این روزها دیگر بعنوان نماینده تمام اروپا در نقش میانجی گرایانه اش ظاهر نشود ) و این تعارض بدون شک می تواند فرصت مناسبی برای ایران باشد تا با هوشیاری کامل ضمن تاکید موکد بر حقوق حقه ملت ایران ، از فضای اختلافی بین شان پیروزی را به ثمر برساند . انشاءالله ....