عنوان : به سبک ِ هرم ِ وارونه
دسته : فرهنگی اجتماعی
تاریخ : 92/8/25
این مطلب در سایت حرف تو منتشر شده است .
شاید اینکه تصمیم گرفتم ضرب المثل قدیمی مان که می گوید " یک سوزن به خودت بزن و یک جوالدوز به دیگران ! " را در میدان عمل پیاده کنم به ذائقه خیلی ها خوش نیاید ولی خوب حرف ِ منطقی ( البته منظورم به این یادداشت پیش رو نیست ! ) مانند داروی تلخی می ماند که باید به گوش جان سپرد تا با صبر و آرامش و دیدِ غیر ِ مغرضانه ، به راه حلی منطقی تر ، منتج شود .
با نفوذ روز افزون دنیای مجازی ، انسان را بیشتر به این فکر فرو می برد که آیا می شود بر روی آدم های فراوانی که در گوشه و کنار ، هرزگاهی یک مطلبی کی نویسند ویا خبرهای ناقص از این سو و آن سو را جمع آوری کرده و آن را به خوردِ مخاطب ِ آَفته در دنیای انفجار اطلاعات می دهند ، روزنامه نگار یا خبرنگار ، نام گذاشت ؟!
متاسفانه در تمام این سالها که روزنامه نگاری ( در مفهوم کلاسیک شامل : گزارشگر – مقاله نویس – خبرنگار ویژه تنظیم اخبار – معاون سردبیر – مسئول سرویس های خبری ویژه و... می شود )وارد ایران شده است همانند چوب ِ دو سر سوخت در توجیه های غیر حرفه ای به آن پرداخته می شود . از یک سو منابع را برگرفته ی مستقیم از فرهنگ ِ کشورهای غربی می دانند و از سوی دیگر به بومی شدن این دانش اعتقادی از خود نشان نمی دهند !!!
همین مسئله هم باعث شده از هر دو سمت ِ این ماجرا عقب گرد ، مشاهده شود . خوب ، اگر به اصول حرفه ای روزنامه نگاری هم توجه می شد ، بازهم قابل تحمل بود تا اینکه به بهانه بومی کردن آن دانش و تجربه ها ، اصول اساسی و حرفه ای این کار را هم نابود کنند . متاسفانه فضای رسانه ای کشور علی رغم دارا بودن پتانسیل بالا و همچنین افراد با تجربه و دانشمند ولی همچنان در ورطه آشفتگی به سر می برد . خبر نویسی و مخابره آن ( آنهم در این دنیای مافوق ِ تصور در سرعت انتقال پیام ) در این روزها در کشور ما به یک سرگرمی بیشتر شبیه است تا یک کار تخصصی و حرفه ای که پیامدهای بیشماری ( چه خوب و چه بد ) به همراه دارد .
کم نیستند خبرهایی که در کشور به واسطه عدم دانش کافی به شکلی غیر ِ حرفه ای منتشر شده اند و تبدیل شدند به یک سوژه ی مضحک برای غولهای رسانه ای دنیا ویا حتی در مقیاسی کوچک تر ، بر خلاف اخلاق حرفه ای ، جریانی غیر ِ منتظره را در افکار عمومی به راه می اندازند که آرزوی بخشش لقای آن به عطایش برای آنان را باعث می شود .
در دنیای پیچیده ارتباطاتی و لبریز از اطلاعات ِ دست چین نشده ، اوضاع فرق می کند ، کار بسیار پیچیده است و بدون تردید نداشتن دانش کافی و کنترل صحیح بر این جریان ، می تواند عواقب ناخوشایندی را به همراه داشته باشد . البته این ماجرا یک سوی دیگر هم دارد و آن این است که لزوماً هر شخص فارغ التحصیل شده از دانشکده روزنامه نگاری ، الزاماً یک روزنامه نگار نیست .
شاید هم در این بین استفاده از منابع ِ غربی با تعاریف کمی گسترده و پراکنده ( البته به واسطه دید و زوایه دیدِ متفاوت ) آشفتگی ِ نسبی را در اذهان ایجاد کرده باشد . همانطور که در تعاریف بزرگان و صاحبنظران روزنامه نگاری برای یک روزنامه نگار خصوصیاتِ متفاوتی را به عنوان الویت ، بیان کرده اند ؛
- هربرت بروکر : رو کردن ِ حقیقت و مو از ماست بیرون کشیدن
- جمیز رستون : سرحالی و زنده دلی
- پل میلر : زرنگی و حیله گری
اینکه گفتم لزوماً یک تحصیلکرده روزنامه نگاری ، نمی تواند لزوماً روزنامه نگاری موفق و خوب باشد در دنیای رسانه ای ها به یک مثل انکار ناپذیر تبدیل شده است . البته مسئله دیگری هم هست که نباید به سادگی از آن گذشت . شاید دانش کافی و سازمان یافته و همچنین کمی ذوق ِ حرفه ای ، بتواند یک روزنامه نگار خوب تحویل جامعه بدهد ولی این تمام ماجرا نیست ... بدون شک نمی شود از یک فردی که حتی ابتدایی ترین حقوقِ حرفه ای ( البته در ایران به اینجاها قد نمی دهد ، حتی حقوق اولیه کارگری – در مفهوم عام – هم رعایت نمی شود ) و کاری در مورد او رعایت نمی شود انتظار داشت با تمام قدرت و با آرامش ِ کامل ، مشغول به تهیه خبر و مخابره آن شود .
این مسئله که روزنامه نگاری یک شغل است یا یک حرفه یا یک صنعت و یا حتی یک تجارت ، نظرات ِ متفاوتی وجود دارد . شاید خیلی ها به روزنامه نگاری فقط به دید یک شغل حرفه ای نگاه کنند که البته اشتباه نکرده اند ولی خوب ، جنبه های دیگر را نادیده گرفته اند ... شاید خیلی ها آن را فقط یک صنعت یا تجارت بدانند که این دسته هم زاویه دیدی ناقص را برای ارائه تفسیر ِ خود برگزیده اند ... همانطور که می دانید اولین هدف روزنامه نگار ، ایجاد یک رابطه ی مناسب و فروش روزنامه اش ( یک پیام در قالب هر یک از رویدادهای رسانه ای در مفهوم عام ) است و اگر به این هدف نرسد یعنی به اولین هدف خود دست نیافته و این یعنی شکست در اولین قدم ... شاید کمی جسورانه باشد ولی در عمل ، روزنامه نگار موفق ، لزوماً یک روزنامه نگار خوب نیست اما در طرف دیگر ِ ماجرا ، روزنامه نگاری خوب ، باید روزنامه نگار ِ موفقی باشد .
احساس می کنم این برداشت جسورانه ( البته راه گریزی برای این گونه تفسیر نسیت ) به روزنامه نگارانی که خود را فقط یک روزنامه نگار حرفه ای و محض ، بدون داشتن ِ دانش صنعتی و تجاری ، می دانند ، نهیب ِ مغرور بدون می زند ... اینطور نیست ؟!!!
متاسفانه در کشور ما کم نیستند افرادی که ( علی رغم حضور افرادِ باتجربه و دانش ِ بالا ) می خواهند با یک خبر آنهم از نوعِ بی ارزشش تبدیل به یک روزنامه نگار شوند . آنانی که سعی می کنند در ابتدای راه با حرکاتِ غیر حرفه ای فراوان ، به خیال ِ خود منتقدِ دولتمردان شوند و از این تفرفند هم که شده ، جایگاهی هرچند مجازی برای خود دست و پا کنند ولی این دسته باید یادشان باشد که اگر در مدرسه انشای خوبی می نوشتند هیچ ضمانتی برایشان ایجاد نمی کند که روزنامه نگار ِ خوبی هم بشوند ... قطعاً روزنامه نگاری با چیدن خوبِ جملات کنار هم آنهم با عبارات جذاب ، خیلی متفاوت است .
قبول دارم که نواقص و کوتاهی های بسیاری در حمایت از این قشر ِ خدمت گذار و بی توقع به ملت بزرگ ایران وجود دارد ولی خوب این دلیلِ محکمی برای زیر پا گذاشتن ِ اخلاق حرفه ای رسانه ای نیست . یک روزنامه نگار خوب و موفق ، ضمن داشتن ِ دانش کافی باید قدرت تحلیلی بالای هم از مهمترین مسائل موجود در حیطه زندگی اجتماعی اش داشته باشد . واقعیتی در این بین وجود دارد و آن این است که عملکرد روزنامه نگاران ( االبته در سایه تصمیمات سازمانی ِ هر رسانه ) و تصمیماتی که برای نحوه عملکرد و ارائه خروجی ِ کاری شان اتخاذ می شود ، اطلاعات و آگاهی های میلیون ها انسان را در طول هر روز و هر ساعت شکل می دهد و در اصل ، تصویری از واقعیات اجتماعی را در ذهنشان نقش می بندد پس مهم است که روزنامه نگار و سیاستمداران ِ تعیین کننده خط مشی های هر سازمان رسانه ای ، بدانند که آنها فرآیند دانایی و اطلاع رسانی را رقم می زنند و این یعنی باید بیش از پیش با وسواس و دقت و با تعهد و آگاهی در مسیر جریان سازی برای افکار عمومی گام بردارند .
شاید این یادداشت ، خبری بود از وارونگی ِ دید ِ بعضی ها ( چه روزنامه نگاران و چه افکار عمومی ) در خصوص روزنامه نگاری ... شاید هم خبری بود با ارزش خبری ِ عنوان شده در تیتر اصلی که کنایه ای داشت در خصوصِ نقدِ زاویه دیدمان به روزنامه نگاری از نگاه دریچه ی ضرب المثل ِ سنگ ِ بزرگ علامت ِ نزدن است ... شاید هم ... شاید هم اصلاً هیچ خبری در خود نداشت ... قضاوت با شما ...