عنوان: سایس پیکو زیر گامهای مقاومت ایرانی
دسته : سیاست خارجی
این مطلب درسایت حرف تو درج شده است .
شاید بعد از توافق سایس پیکو در می سال 1916 کمتر کسی فکرش را می کرد که تلاشهای نزدیک به یک قرن ایالات متحده آمریکا و غرب برای تثبیت نقشه خاورمیانه که برای چپاول هرچه بیشتر کشورهای غنی از ثروت های بالاقوه خاورمیانه ، امروز به این حال و روز بیافتد .
نکته آشکار و واضح این است که محوریت تاثیر گذاری استراتژیک در خاورمیانه این روزها بعد از دست به دست شدن های پیاپی این توانمندی ، به دستان پرتوان و قدرتمند جمهوری اسلامی ایران رسیده است .
با وجود تمامی برنامه هایی که ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه برای برهم زدن توازن قوا و در دست گرفتن نقاط ژئوپلوتیک که در جنگهای افغانستان ، عراق ، سوریه و ... متبلور شده است ، طراحی و انجام داده است ، امروز ، این اوباما و آمریکاست که دچار نوعی انزوا و سرخوردگی در خاورمیانه گردیده اند .
اوباما که بعد از تحولات اخیر خاورمیانه همانند جریان سوریه به شدت تحت فشار جریانهای داخلی و هم پیمانان بین المللی اش قرار گرفته است برخلاف برخی از موضع گیری هایش راه ناگزیری را برای طی مسیر انتخاب نموده است ( انتخاب = ناگزیر ! ) .
اوباما که علی رغم فشارهای شدید رژیم صهیونیستی مجبور به اتخاذ سیاست دفاعی در برابر جمهوری اسلامی ایران در منطقه شده است ، به خیال خود قصد دارد با ایجاد رابطه به ظاهر دوستانه با ایران و نشان دادن این موضوع که قدرت ایران را در حل مناقشات منطقه ای پذیرفته ، راه را برای ایجاد صلحی تاریخی بین رژیم منحوس اسرائیل و فلسطین برقرار کند ولی به نظر این تحلیل ، تحلیلگران برجسته آمریکا در پوششی از جریان سازی های منفی که در ذات رسانه ای شان قرار دارد ، خوابانده شده است .
این تحلیل گران از جمله آقای یوشکا فیشر قصد دارند با القاء این موضوع که این تحولات نشأت گرفته از قدرت تغییر سبک بازی آمریکاست نه قدرت تاثیر گذاری و ضریب بالای نفوذ ایران در منطقه ، هر گونه برآیندی از این رهگذر را به نفع آمریکا و هم پیمانانش نشان دهند که البته خودشان هم به خوبی می دانند که در واقعیت به نتایج دیگری دست خواهند یافت .
القاء این موضوع که اگر آمریکا در جریان توافق هسته ای ایران و جریان سوریه کوتاه نمی آمد ، پازل آشفته خاورمیانه به سمتی می رفت که شاهد جنگی دیگر در حد و اندازه های جنگ جهانی می بودیم هم نشأت گرفته ای همین جریان سازی رسانه ای است . حتی حاضر نیستند بپذیرند که دیگر دروران ، دوران افول امپراتوری آمریکاست و این کشور نه به خواست خود بلکه به جبر شرایط تسلیم قدرت اراده و تاثیر گذاری جمهوری اسلامی ایران شده است .
این عدم پذیرش ظاهری هم چیزی از اصل جریان کم نمی کند . آنقدر این نکته آشکار است که حتی تکرار توهمات آن از سوی تحلیلگران برجسته آمریکائی هم برایشان دیگر خنده دار شده است .
با این جمله آقای فیشر که در الجزیره بیان شده است است دقت بفرمائید ، تحلیل مضوع با توجه به انگاره های فوق الذکر بر عهده قضاوت تیزبینانه شما خواننده گرامی :
" خاورمیانه در ذات و جوهره خود در بحران مدرنیسم به سر می برد، جوانان شورشی که رهبری مطالبات مردمی را با هدف تغییر بر عهده گرفته اند، نگاه ها را به خود معطوف ساخته اند، اما ناتوانی فکری ای که حاکمان منطقه به آن دچار هستند (همچنین بخش بزرگی از مخالفان) باعث می شود تا انتظار انقلاب های خشن تری را داشته باشیم "