
نویسنده : امیر محمد

اوضاع سیاسی این روزهای کرانه باختری و واکنش گروه های مقاومت به برنامه های اسرائیل و آمریکا ، انسان را آرزومند روزهای قیام شیخ عزالدین قسام می کند . شاید با ظهور نسل جدید گروه های مقاومت در دهه های اخیر در فلسطین ، قیامهایی از نوع قیام عزالدین قسام به بی نتیجگی تعبیر شود چرا که وقتی روح قدرتمند قیام و پیروزی در روزهای نا امیدی توسط گروه های مقاومت در کالبد اعتقادات مردم فلسطین دمیده شد ، روزنه های امید به پنجره های روشن و درخشانی برای مردم مبدل گردید ولی انگار بادید بنویسیم " گلی به گوشه جمالت ، شیخ قسام " ...
دلمان بدجور برای مقاومت و نبرد جانانه شیخ عزالدین در کوه های " یعبد " تنگ شده است ... دلمان بدجور برای شروع یک حرکت اسلامی از مسجد استقلال در" حیفا " تنگ شده است ... دلمان بدجور برای فتحی شقاقی تنگ شده است ... دلمان برای شیخ احمد یاسین تنگ شده است ... اصلاً دلم بدجور هوای سردار عماد را کرده است ...

تا این روزها فکر می کردم که گروه هایی از جمله : الفتح ، الصاعقه ، جبههی دمکراتیک آزادیبخش فلسطین ، جبهه مبارزات خلقی و ... مسیر انحراف را در مقاومت پیموده اند ولی انگار این بار باید به این فهرست بلند بالا ، نام حماس را نیز اضافه نمود . در جریانات گذشته هم کمی بوی این انحراف از معیارهای مردم مقاوم فلسطین از سوی حماس استشمام می شد ولی انگار این بار این گروه مدعی مقاومت قصد دارد علناً روی دوم خود را آشکار سازد و این آشکار سازی یعنی ولع و حرص دلارهای عربی .
برخوردهای مصالمت آمیز حماس با صاف این روزها جنبه های آشکارتری از خود را به نمایش گذاشته است . استفاده از نشان " گنبد الصخره " و عبارات مبارک " لا اله الا الله " و " محمد رسول الله" هم باعث نشد که حماس از نمایش زاویه گرفتن خود خودداری نماید ، چنانکه می بینیم در آخرین اظهارنظرهایی که این جنبش به اصطلاح مقاومت که با سرمایه های مادی و معنوی جمهوری اسلامی به این مرحله رسیده است ، داشته ، حزب الله لبنان را به مداخله درا مور داخلی سوریه و مسلمانان متهم می نماید !!!
تشدید درگیری ها در سوریه دست خیلی از کشورها و گروه های دخیل در آن را رو کرد . کشورهای غربی که دیگر تکلیف شان آنقدر روشن است که نیازی به بازگویی نمی باشد . اما کشورهای عربی منطقه هم به شدت غرب را در این بازی همراهی می کنند و حتی تا آنجا پیش می روند که بعد از شکست های مکرر نیروهای شورشی و تروریست در سوریه ، بازی را به سمت یک بازی مذهبی و به طور مشخص بین شیعه وسنی پیش می برند . در این بین بهترین گزینه برای تحریک نیروها و گروه های مقاومت سنی علیه شیعیان ، حماس است که آنرا از قدرت بلامنازع حزب الله لبنان می ترسانند.
این اولین موضع گیری حماس به این شکل نیست که نشان دهنده تمایل این گروه به سازش و همکاری با خلیج نشین های نوکر آمریکا است . نکته جالب در این میان اینجاست که حماس فریب کشورهای عربی را خورده است و خود را بی دلیل و بی جا وارد بازی سوریه کرده ، آنهم دقیقاً بر خلاف مسیر گروه ها و هم پیمانان قبلی اش . حال با تمام این اوضاع و احوال در بیانیه خود ، حزب الله را به کم فروشی در مقابله با اسرائیل متهم می کند !!! و البته به این اتهام هم اکتفا نکرده و برجسب تلاش برای تحریک مسائل قومیتی و مذهبی را هم به حزب الله لبنان زده است !!! این موضع گیری آشکار و تند حماس در قبال حزب الله ، نشان می دهد که برنامه های آمریکا که توسط مزدوران عربی اش در منطقه در حال اجراست ، آنچنان هم که حماس فکر می کرد ، بی اثر نبوده ! لا اقل در خصوص خود حماس .
مشخصاً این موضع گیری ها اصلاً به صلاح گروه های مقاومت از جمله حماس که سودای دلارهای عربی به سرش زده نیست و آنها را راهی به سمت جاده ابومازن خواهد نمود ، خواه یا نا خواه . شاید خود حماس هم نداند که فریب کشورهای عربی را در خصوص عدم اجازه تشکیل ماه کامل شیعی در منطقه ، خورده است . شاید هم نمی داند که می داند !!! البته قطعاً حماس آگاهانه گام در این مسیر گذاشته و مثل اینکه بدجور دلارهای عربی قطر زیر زبانش مزه کرده است و قصد دارد نمکدان ایران را بشکند ، که البته در این صورت مجبور است خیلی آب بخورد چون راهی به جز خوردن نمکهای ریخته شده ندارد که درآن صورت هم احتمالاً آب خوردن زیاد کار دستش بدهد ، کاری که دیگر هوس نمکدان شکستن به سرش نزند .
حماس که از همان روزهای آغازین نبردهای سوریه ، در جبهه تروریست ها خود را جای داد و باعث شد که اسد ، دفتر حماس در سوریه را نیز تعطیل کند ، این روزها انگار بدجور هوایی شده است . به هر حال حماس پا در مسیری گذاشته است که بدون شک نه می تواند دل پادشاه قطر را برای کمک بیشتر به دست آورد و نه دل مردم فلسطین را . چه در آنجا که خود علیرغم ادعاهای واهی علیه حزب الله لبنان ، در حال کامل کردن پازل اسرائیل و آمریکا در منطقه است . خداوند همه را به راه راست هدایت فرماید ... انشاءالله ...


بدون شک مستند دوم آقای دکتر جلیلی یکی از بهترین مستندهای پخش شده از نامزدهای محترم ریاست جمهوری بود . جایی که در آن علاوه بر دقت در ارائه صادقانه محتوا ، به اصول فنی یک مستند تبلیغاتی هم توجه ویژه شده بود . مستندی که با تیزبینی آقای نادر طالب زاده به نقطه عطفی در این زمینه تبدیل شد .
از آنجایی که می بینم در بیشتر رسانه ها ( که انتظار هم از آنان بیشتر است ) به مستند های تبلیغاتی به چشم یک درام نگاه می شود و از آن زاویه آن را تحلیل می کنند که اشتباهی خنده دار است . یک مستند تبلیغاتی علاوه بر ارائه مستندات دقیق و مورد وثوق ، به دنبال استفاده از تکنیک های فنی نیز هست که در مستند دوم آقای جلیلی استفاد هاز این تکنیک ها در حد بسیار خوبی بود . این نکات نشان دهنده جنبه های فنی این مستند و در واقع کدهای ارسالی کارگردان است ، فارغ از نحوه ارائه صادقانه محتوا که البته آنهم بی نظیر بود ولی در این مبحث گنجانده نشده است و حتماً در یادداشتی جداگانه به طور مفصل به آن اشاره خواهد شد .

1-شروع بسیار جذاب و حرفه ای از آقای طالب زاده ( که نشان داد مستند سازی بین المللی و آگاه به اصول فنی و حرفه ای هستند ) اولین نکته مثبت این مستند بود ، آنجایی که ایشان آقای جلیلی را فردی " پُر سِرٌ و آرام " معرفی کردند . با این شروع و پس زمینه ارائه جنبه های مثبت آقای جلیلی ، یعنی در ابتدا با بیان این جمله ایشان را دارای جنبه های مثبت بسیار زیادتری که در این مستند قرار است آورده شود ، می دانند .
2-در پله بعدی ارائه این مستند حرفه ای ، آقای طالب زاده که از رسانه شناسان بسیار آگاه و متعهد کشور هستند ، تصاویری از شلوغی و دستپاچگی رسانه های غربی نشان دادند و در مقابل ، چهره آرام و بی سروصدای آقای دکتر جلیلی در روز ثبت نام انتخابات را نشان دادند . این یعنی دکتر ، کوچکترین ارزشی برای جریان سازی های رسانه ای دشمنان قائل نیستند و می خواهند این رویه را نیز ادامه دهند .
3-استفاده بجا و خوب آقای طالب زاده از سبک مصاحبه پُر تحرک و معنا دار " گفتگو در خودرو " که از سبک های بسیار دشوار و حساس به لحاظ تدوین ساختاری و چیدمان محتوایی است ، نکته بی نظیر دیگر این مستند بود که به خوبی از عهده آن بر آمدند .
4-نکته ای که شاید در نگاه عادی به آن توجه نشود ولی بسیار مهم و پر معنا بود ، نسبت حرکت و شتاب خودرو به سخنان آقای جلیلی بود ، در آنجایی که ایشان قصد ارائه راه حل داشتند ، با نشان دادن شیشه جلو خودرو ، شتاب گیری حرکت خودرو را نشان دادند که این موضوع قصد القاء محتوایی را با مضمون اینکه راه حل های ایشان ، به حرکت کشور شتابی مثبت می دهد ، داشت .
5-نکته دیگر این بود که آقای جلیلی حین صحبت مدام نگاه شان بین آقای طالب زاده و جلوی خودرو در حرکت بود ، این حرکت می خواست بگوید که ایشان در همه حال در مسیری که می روند و یا مسیری که تصمیم برای حرکت در آن را گرفته اند ، بازهم به بررسی و دیده بانی اهداف نزدیک و دوردست ها ، پایبند هستند .
6-استفاده حرفه ای از گوینده بک گراند آنهم با صدایی آرام و تاثیر گذار که تداعی کننده تاثیر آرامبخش بر نظاره بصری بیننده بود .
7-به قول آقای طالب زاده ، استفاده از پراید پر سر و صدا برای مصاحبه نکته دیگری بود که در بک گراند مستند بر روی آن برنامه ریزی شد ه بود ، طوری که می خواست با این حرف و حرکت نشان دهد نظرات و تصمیم های آقای جلیلی در هیاهوی خبری و رسانه ای ( بعد از ریاست جمهوری ) همچنان در آرامش و متانت خواهد بود و ایشان قادرند در محیط های پر هیاهو هم کار خود را به خوبی و در عین آرامش انجام دهند .
8-استفاده به جا از سبک تبلیغی اعتماد سازی با استفاده از ارائه نظریات افراد صاحب نظر در زمینه های مختلف از جمله پروفسور درخشان و استاد حجت الاسلام پناهیان .
9-عدم تحمیل آقای جلیلی به مردم از راه اشاره به راه های مختلف شناخت مردم نسبت به ایشان که بسیار هوشمندانه بود . آنجایی از مستند که اشاره می کرد ، مردم از چه راه هایی آقای دکتر را شناخته اند .
10-ارائه تصویر حضور آقای جلیلی در پشت پرده که بیانگر ظرافت رصد مسائل از سوی ایشان بود .
11-دقت حتی روی جزئیات . اگر دقت کرده باشید حتی در ِ خودروی پراید آقای جلیلی را خودشان می بستند که می خواست عنوان کند ایشان قرار نیست حتی کوچکترین باری بر روی دوش مردم باشند .
12-تصویر سازی منحصر به فرد در چند فریم و بک گراند ، آنجایی که در ابتدا مردم شعار " نه سازش ، نه تسلیم ، یار جلیلی هستیم " را سر می دادند ... بعد آقای جلیلی قسمت آخر شعار را به " یار ولایت هستیم " تغییر دادند ... در ادامه تمامی شعارهای هوادران ، به سبک شعارهای دکتر جلیلی بود ... این فریم های متوالی و برنامه ریزی شده قصد داشت نشان دهد که ایشان حتی با یک حرف قدرت جریان سازی و فرهنگ سازی دارند . که الحق هم این توانایی را دارند .
13- اشاره بدون وقفه التزام گفتاری و عملی ایشان به ولایت فقیه از ابتدای مستند تا آخرین لحظه آن .
14 – شلیک نهایی آقای طالب زاده به سمت ارائه یک مستند بی نظیر و نشان دادن جهره ای ناب از آرامش و متانت دکتر جلیلی در تصمیم گیری های بزرگ در آنجا بود که در قسمت انتهایی مستند به جریان شکار عبدالمالک ریگی اشاره شد .

در مجموع بدون شک در مستند دوم آقای دکتر جلیلی شاهد یک محیط آرام و تِم ملایم در ارائه مستندی بی نظیر بودیم . مستندی که دارای دو با پر قدرت و موازی بود . یکی از بالها که در نکات فوق به آن اشاره شد و بال دیگر که صداقت در گفتار و ارائه برنامه ها بود که آن را می سپارم به قضاوت بی نظیر مردم مومن و متعهد ایران اسلامی . قضاوتی که پیش از این هم بر اصلح بودن آقای دکتر جلیلی صحه گذاشته بود .


در این روزهای نزدیک به زمان خلق حماسه پرشکوه توسط مردم ، حس و حال عجیبی دارم . مدتی است که به خاطر انتخابات و مسائل مربوط به آن مجبور به سفر به شهرهای مختلف کشورم شدم . چند مرتبه خواستم در مورد حواشی این حماسه بنویسم ، دستم به قلم نرفت که نرفت . از هر شهری که می گذشتم صد حرف و دردِدل برایم می ماند که واگویه کنم ولی شاید باید کمی صبر می کردم تا در شرایط مساعدتری به آن مسائل بپردازم تا بشود که نتیجه مورد نظر برایم محقق شود .
مسئله مهمی که در کشور ما وجود دارد و اتفاقاً در بین افرادی که ادعای ولایت مداری و حزب اللهی بودن دارند ( مانند خودم ) هم کم دیده نمی شود ، به شدت در این روزها دلم را می آزارد . شاید این دلخوری آنقدری نباشد که بتواند شیرینی حضور و شعور مردم را در کامم تلخ کند ولی هر چه که هست بدجور دلگیرم می کند . در تمام سالهای بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران ، همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند ؛ شاهد تبدیل یک کشور عقب افتاده به یک کشور پیشرفته از جنبه های مختلف بودیم و در تمام این سالها پستی و بلندی های زیادی را مردم و نظام پشت سر گذاشتند و رنج های زیادی را برای به دست آوردن این آرامش متحمل شدند .
حالا مسئله جالب اینجاست که تمامی همان مدیران گذشته و مسئولین سالهای قبل که الان در لباس نامزد ریاست جمهوری در حال محک زدن خود هستند انگار آیینه وسط و بغل ندارند !!! اینکه به راحتی هر چه تمام تر اینهمه خدمات پرافتخار در زمینه سازندگی و احیای دوباره ایران اسلامی را نادیده بگیریم و فقط با زبان شکوه سخن را آغاز و پایان دهیم ، به نظر شما رعایت تمام و کمال انصاف است ؟! هیچ کسی نمی گوید در این کشور کاستی و کمبود وجود ندارد . آشکارترین نمود این ضعف ها که این روزها به شدت هم در ذوق می زند ، مباحث مربوط به معیشت و وضعیت اقتصادی مردم است . فکر نمی کنم کسی مخالف این حرف باشد که این وضعیت و چشم به دست دولت داشتن برای یک خرجی بخور و نمیر ( البته فقط برای همانهایی که از اول انقلاب به نام مستضعفین شناخته می شدند ) اصلاً در شأن مردم مقاوم و آزاده ایران اسلامی نیست ولی این کاستی ها و کمبودها دلیل نمی شود که سالهای سال خدمت و دست یابی به عالی ترین پله های پیشرفت ، به همین راحتی و سادگی نادیده گرفته شود . من به روستاهای زیادی در کشور سفر کردم . روستاهای دورافتاده که حتی ماشین هم به آنها نمی رسد ولی برق و تلفن دارند . روستاهای دورافتاده ای که اگر بدانید و ببینید هم آب دارند ، هم برق و هم تلفن و هم گاز ، تعجب می کنید . اینها خدمت نیست ؟

انصاف این است که اگرهم قصد داریم با زبان تند انتقاد ، حرفهایمان را آغاز کنیم ، یادی و فقط یادی هم از روزهای آفتابی برافراشته شدن پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران بر قله های افتخار ، به میان بیاوریم . شاید برای برخی از آقایان ِ نامزد ریاست جمهوری رعایت این مسئله سخت باشد ولی همین که مردم بدانند که شما می دانید و نمی خواهید که بدانند ، کفایت می کند .
این مسئله صورت دیگری هم دارد و آن فقط نادیده گرفتن نیست . متاسفانه این روزها شاهد هستیم که علاوه بر نادیده گرفتن خدمات نیروهای مومن و متعهد به نظام ، دست به تخریب گسترده و آشکار علیه آنان می زنند . در این مورد خاص روی حرفهایم کمی به سمت نامزدهای محترم است و بیشتر ناراحتی ام از مردمی ست که خودشان خوب روزهای خدمت رسانی بی آلایش و بی پرده غیور مردان ِ متعهد به نظام و اسلام را به یاد دارند ولی این بار کمی از نامزدها در به فراموشی سپردن شان سبقت گرفته اند . البته سبقت مردم در فراموشی است ولی حرکت آقایان مدعی ریاست جمهوری در مسیر تخریب است .
خیلی علاقه ندارم که در نوشته ام اسمی از شخصی بیاورم ولی باید عرض کنم که اصلاً این صحبت ها به طرف داری و جانب داری از شخص خاصی نیست و نمی شود و نباید برداشتی غیر از ارائه دل نگرانی کلی در خصوص وفادارن به نظام شود .
در بین نامزدهای ریاست جمهوری خوشبختانه فرصت مساوی و کافی در اختیار همه قرار گرفته است تا به راحتی و بدون دغدغه به ارائه برنامه های خود در سطح وسیعی بپردازند . ولی مشکل نه این است و نه بی انصافی نامزدها . مشکل ما هستیم که بدون هیچ پشتوانه ای و در اولین برخورد با اولین حرف و سخنی که به گوش مان می رسد و یا می خوانیم ، تصمیم می گیریم در حد تیم ملی و رأیی صادر می کنیم در حد رأی دادگاه لاهه !!!
متاسفانه این چند روز ، مخصوصاً در محافل بچه حزب اللهی ها می بینم که به راحتی می نشینند و به سالها خدمت رسانی و از جان گذشتگی فرمانده سابق جنگ شان می خنند . شاید برای این می خندند که او یکی از اعضاء بدنش را از دست نداده و شاید هم برای این می خندند که فرمانده مقتدر جنگ شان فقط از راه دور و از تهران جنگ را هدایت کرده و یک روز هم مانند بقیه نامزدها در میدان نبرد نبوده وشاید هم برای این می خندند که چیز دیگری ندارند که به آن بخندند . نمی دانم در این مدارس و موسسات فرهنگی چه به این جوانان یاد می دهند ؟! نمی دانم این رسانه چه به این جوانان یاد می دهد ؟! نمی دانم اینهمه خون پاک عزیزترین هایمان را برای چه دادیم ؟! مگر غیر این بود که برای عزت همین جوانان بود ؟ البته متاسفانه مسئله ای که به شدت از آن رنج می بریم خط غلطی است که به اصطلاح لیدرهای فرهنگی به این جوانان می دهند چه در آموزش و پرورش و چه در رسانه .
برخی از این نهادهای هم که قربانشان بروم . یک روز آنقدر سنگ یک نامزد را به سینه می زنند که سینه شان زخم می شود ویک روز آنقدر سنگ به همان نامزد می زنند که ... الاه اکبر از این طرز تلقی ها ... !!!
آخر انصاف هم چیز خوبی است . کسی که سالهای جوانی عمر خود را در سطوح عالی دفاعی کشور در هشت سال دفاع مقدس ، بدون چشم داشت گذرانده ، متهم به فریب و سوء استفاده از آن روزها می شود !!! کسی که سالهای عمر خود را هم قدم با جوانان غیور این مرزو بوم در تفهیم و تبلیغ قدرت سیاسی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران طی نموده است ، امروز تبیدل شده به یک فرد نابلد در سیاست خارجی !!! اینجاست که مقایسه می شود بین استاد و شاگرد غیر مستقیم که حتی کلاس درس استاد را هم نصیب خود ننموده .
تاسف و صد تاسف از این کج فهمی ها و کاسه داغ تر از آش شدن ها . سرانجام این تصمیم ها و موضع گیری ها و جلوتر از رهبری رفتن ها می شود همان که نباید می شد ، مانند حادثه تلخ قم . آنجا که رهبر عزیز فرمودند که " اگر حزب اللهی هستید و این کارها را می کنید ، نکنید ... اینها به ضرر کشور است ... " . بر خلاف نظر و تاکید موکد رهبر انقلاب ، به راحتی آب خوردن بعد از هر اظهار نظری به فرد برچسب ضد انقلاب و ضد نظام و در سطح بالتر ضد اسلام می زنیم !!! خودمان دادگاه تشکیل می دهیم و خودمان راهم قاضی می کنیم و خودمان هم حکم می دهیم ، آنهم چه حکمی ... حکم خروج از نظام و اسلام !!!
جوانان عزیز ، بازهم تاکید می کنم ، تنها و تنها پشت سر ولی فقیه حرکت کنید و هر آنجا که ایشان صلاح دانستند حرکتی انجام شود ، شما گوش به فرمان باشید و هر آنجا هم که حکم به سکوت دادند ، سکوت کنید و اعتدال و رعایت ادب و انصاف را در تحلیل ها و تفسیرهایتان ، فراموش نکنید . اگر هم می خواهیم سالها مجاهدت نیروهای مومن و متعهد به نظام را فراموش کنیم ، اشکالی ندارد ، برویم دنبال نامزد خودمان ولی تخریب ، هرگز ... تمسخر ، هرگز ... این در شأن یک بچه حزب اللهی آگاه و معقتد به ولایت فقیه نیست .
