
عنوان : انتهای بی شرمی
دسته : سیاست
تاریخ : 92/8/2
این مطلب در سایت حرف تو لینک شده است

به نظر نمی رسد که دیگر احتیاجی باشد ضرب المثل " از یک ریسمان دوبار گزیده شدن " را تفسیر کنم . بدون شک دیگر دوران آن گذشته که افراد و گروه هایی مانند حماس و خالد مشعل بخواهند از جمهوری اسلامی ایران روی خوش ببینند . قدر نمک را که ندانستند هیچ ، نمکدان را هم شکستند ولی غافل از این بودند که جمهوری اسلامی ایران مانند همیشه بر سر عزت و شرف جهان اسلام با هیچ گروه و فردی تعارف و رودربایسی ندارد .
این روزها همچنان زمزمه سفر خالد مشعل به تهران به گوش می سد . البته به احتمال زیاد ، این زمزمه فقط در همین حد باقی خواهد ماند چرا که خالد مشعل می دانداگر قصد چنین کاری را داشته باشد باید خیلی چیزها را عوض کند و قطعاً شرایط همانند سالهای قبل نیست که بیاید و پول تو جیبی اش را بگیرد و برود ، به همین سادگی ...
از یک سو خالد مشعل با اوج گیری اخوان المسلمین در کشور پهناور مصر ، کیسه بزرگی برای خود دوخته بود و از سوی دیگر کمکهای بی دریغ جمهوری اسلامی هم مثل اینکه دیگر برایش چَرب نبود . در این میان با پشت پا زدن به آرمانهای مردم مظلوم فلسطین به شما دلارهای سیاه عربی رفت و ضمن همکاری با قطر و ترکیه ، در مقاطعی حتی این وقاهت را به اوج رساند و علناً جمهوری اسلامی ایران را عامل نا امنی در منطقه معرفی کرد !!!
حال ، این روزها خالد مشعل همانند تمام شکست خوردگان سیاستهای آمریکا در منطقه ، عزلت نشینی را برگزیده است . کشورها و گروه هایی که همانند سگ خانزاد به دنبال سیاستهای آمریکا در منطقه به این سو و آنسو حرکت کرند ، با تحولات جدید خاورمیانه وبرهم خوردن موازنه به نفع جمهوری اسلامی ایران ، دست پاچه شده اند . همانند اتفاقاتی که برای عربستان سعودی در جریان مناقشات سوریه رخ داد . عربستان بعد از پا پس کشیدن آمریکا از این جریان ، سعی کرد آبروی رفته اش را با اقدامات خودسرانه و متوهمانه دیگری جبران کند که البته بدون شک تنها و تنها به ضرر خودش تمام خواهد شد .
متاسفانه سودای رهبری بر خاورمیانه زمینه ای شده برای پاسخگویی به توهم برخی از کشورها و گروه ها . حماس امروز همان حال عربستان و ترکیه را دارد . این که با این روند به کدامین سمت خواهد رفت ، دیگر خیلی پوشیده نیست .
اینکه کمکهای مادی و معنوی جمهوری اسلامی ایران را بگیری و از آن برای بزرگداشت مراسم ختم شورشیان سوری ( به قول حماس مجاهدان فی سبیل الله !!! ) هزینه کنی ، چیزی در حدود ِ آخر ِ بی شرمی است ... اینکه بیایی و در دانشگاه تهران در حضور ملت فرهیخته و مقاوم ایران ، حرف از سازش با اسرائیل بزنی ، خیلی بی شرمی می خواهد ... اینکه ایرانی را که اگر نبود ، حماسی هم نبود ، بعنوان عامل محرک اسرائیل برای اعمال فشار به مردم فلسطین بدانی ، انتهای بی شرمی است ...

خالد مشعل کار را در همین نقطه به پایان نرسانده است بلکه با دیدن اوضاع و درک اینکه شرایط دیگر برای کاسه لیسی هایش در قبال آمریکا با واسطه کشورهای عربی ، دوباره با پر رویی تمام به این فکر افتاده که خود را بر سر سفره رنگین ایران برساند !!! و گمان کند که ایرانی ها هم همانند خودش بی درک و فهم ( دور از جان ایرانی مسلمان و با عزت ) هستند !!! نه آقای مشعل ، این بار اوضاع متفاوت خواهد بود .
احتمالاً عکس العمل جمهوری اسلامی ایران ، باید چیزی شبیه عکس العمل دستگاه دیپلماسی در خصوص سفر هیئت ایرانی به عربستان باشد . بدون شک دیگر جایی در ایران برای افرادی شبیه خالد مشعل و اسماعیل هنیه که متاسفانه بر خلاف آرمانهای اسلام خواهی و آزادی طلبی عزالدین قسام در حرکت هستند نخواهد بود .
نه این گروه نظامی کوچک و نه اربابانش که خالد مشعل را در قصری در قطر نگهداری می کنند نمی توانند حتی ذره ای برای ایران مشکل ساز باشند . حماس با اشتباه بزرگ و استراتژیکی که در این سالهای مرتکب شد و خود را به جریان اخوانی ها متصل کرد ، باید تاوان سنگینی پرداخت کند . تاوانی به اندازه غیرت و شرف مردم سربلند فلسطین که بازیچه دست اینچنین مبارز نماهایی شده است .


عنوان : خوش خیالی
دسته : سیاست
نویسنده : شهیدی
این مطلب در سایت حرف تو لینک شده است .

شکی نیست دنیای امروز با تمام مولفه های ساختارشکنانه اش ، با سوء استفاده از جامعه اطلاعاتی به دنیایی تبدیل شده که در آن رسانه ، حرفهای زیادی برای گفتن دارد و چه بسا اهرمی باشد برای به کرسی نشاندن حرفهای عده ای خاص که به نظر هم همینطور می آید .
اینکه بخواهی در این بستر مواج و پر خطر ( البته در صورتی که از قاعده بازی و موج سواری و هدیات امواج با خبر نباشی ! ) هنر هشتم ( ارتباطات و روابط عمومی ) را هم نادیده بگیری ، می تواند حضور در دنیای رسانه را با بازخوردهایی غیر قابل انتظار به تحربه ای تلخ برای فرد تبدیل کند .
خوب ، طبق معمول مراودات سیاسی و اجتماعی در داخل کشور ، این مسئله ی عدم آگاهی از کارکردهای رسانه سبب شده که در برخی از موارد آقایان به خیال خود برای اینکه کمی بر سر زبانها بیافتند با رسانه هایی که دیگر سیاست ها و مسیر حرکت شان مشخص و روشن است به مصاحبه بپردازند . شاید هم در خیال خود سعی دارند روشنفکر جلوه کنند و بگویند : به خودمان مطمئن هستیم که می توانیم بدون ایجاد حاشیه با رسانه هایی که دشمنی شان با ملت ایران تثبیت شده است صحبت کنیم و البته یک مصاحبه برد – برد را انجام دهیم ! نمی دانم این اصلاح برد- برد را چه کسی به دنیای خصوصی ارتباطات رسانه ای ( نه فضای عمومی در خبرسازی رسانه ای ) راه داده است ؟!
اولین مسئله و روشن ترین آنها این است که اصلاً دلیلی برای ورود به عرصه ای که هیچ ضرورتی هم برای آن توجیه نشده وجود ندارد . اینکه بخواهی شخصاً و از موضعی کاملاً خصوصی وارد این عمل شوی با اینکه بخواهی مطالبی را به سیاستهای کلی نظام ( آنهم بدون کسب اجازه ) نسبت دهی ، زمین تا زیر زمین باهم فرق دارند !!! وقتی دشمنی بی شرمانه این رسانه ها بارها و بارها به مردم ایران ثابت شده است دیگر چه لزومی دارد که بروند با آنها مصاحبه هایی ترتیب بدهند ؟ وقتی می دانند که اگر هم مثبت و منطقی صحبت کنند در مصاحبه ( که البته آنهم کمی بعید است ) ، رسانه های مورد نظر با زیرکی و با استفاده از فنون نوین جریانسازی رسانه ای سخنان را گزینشی و تحریف شده به مخاطبان تحویل می دهند ، دیگر چه نیازی است که بخواهی به اصطلاح برای نشان دادن اعتماد به نفس ، خوراک آن رسانه های تشنه و گرسنه را فراهم کنی ؟!
اینکه با وجود تجربه های تلخی که در سالهای اخیر از این دست گفتگوها با رسانه های دشمنِ ملت اسلامگرا و آزادیخواه ، بازهم عده ای درس نمی گیرند و راه خود را می روند ، دو تحلیل را به ذهن القاء خواهد نمود ؛ یا این عده که متاسفانه در کشور مسئولیت های رسمی هم دارند قصد ابراز اختلاف سلیقه های خود به شیوه های نادرست و غیر عاقلانه را دارند و یا اینکه از پایه با نظام مشکل دارند . اگر حالت اول در خصوص آنها صدق می کند باید راهنمایی شوند و اگر حالت دوم ، باید با آنها برخورد شود . اینکه می گویم برخورد شود ، منظورم برخورد قهری شدید نیست ، باید مشخص شود که چارچوب سیاستهای کلی نظام طبق قانون فقط می تواند از زبان اشخاصی خاص بیان شود نه هر شخصی که مسئولیتی در این کشور دارد . حتی اگر دو حالت قبلی هم مفروض نشود در اصل ماجرا ، انسان عاقل با دیدن تجربه های مختلف در این زمینه و شناختی که از این رسانه ها وجود دارد ، باید بداند که سرانجام این گفتگوها ، حتی با نیت استفاده از تریبون دشمن برای ضربه زدن به خودشان ، نمی تواند خیلی راه روشنی را نشان دهد . البته این فرض با مشاهده مصاحبه های بسیار سطحی که این افراد با رسانه های دشمن ، انجام می دهند ، خود دچار تشکیک در ارائه است .

اکثر این مصاحبه ها که با شبکه ها و رسانه های ضد انقلاب توسط نیروهای داخلی انجام شده است ، سرنوشتی تلخ به همراه داشته است . سرنوشتی توأم با سوء استفاده و تحریف و عموماً دستاویزی شده برای زیر سوال بردن اهداف و آرمانها نظام ِ جمهوری اسلامی ایران .
البته در کنار این رفتارهای نسنجیده ، رفتارهای عاقلانه و از موضع قدرت و حفظ عزت هم بارها از مسئولین بلند پایه نظام مشاهده شده است که بی شک جای تقدیر دارد ولی خوب ، متاسفانه برخی دیگر با ناآگاهی دست به این اقدامات می زنند و باعث می شوند تا مدتها خوراک رسانه ای برای رسانه های دشمن فراهم شود که این اصلاً خوب نیست . این روزها هم ، کم شاهد اینگونه مصاحبه های جنجالی و سوء استفاده های بزرگ رسانه های غربی از این موارد نیستیم . با تمام این اوصاف بازهم می بینیم که خوش خیالی عده ای هنوز هم ادامه دارد و این است که درد آور است .
تمام این مسائل و مشکلات از آنجا ناشی می شود که در شناخت دشمن مشکل بوجود می آید . یعنی ابعاد مختلف دشمنیِ دشمنان را نمی شناسند و طبعاً با این تصورات ناقص و ابتر ، نمی توان انتظار داشت که به درستی با آن مقابله کنند . این مسئله ی شناخت دقیق دشمن و تحلیل درست ِ شیوه های نفوذش در فرهنگ و سایر امورات مرتبط با حیات یک ملت ، می تواند راهگشا و روشنگر بسیاری از نقاط تاریک رفتارهای مان باشد . انشاءالله ...


عنوان : تنفس در سَبکی آسمانی
دسته : فرهنگی - اجتماعی
نویسنده : شهیدی
تاریخ :25/7/92
این مطلب در سایت حرف تو لینک شده است .
تقدیم به اهالی خوب ِ بهشت ، در همین نزدیکی

شاید اینکه انتظار داشته باشیم وقتی از پرتقال در آبمیوه گیری استفاده می کنیم به آب سیب برسیم کمی دور از عقلانیت باشد ولی جالب اینجاست که برخی از ما ها این انتظار را داریم ! اینکه از از پرتقال ، آب پرتقال استخراج می شود به این دلیل است که شاکله اش اینگونه است . در واقعیت و بسترهای فرهنگ درونی ما هم همینگونه است . در واقع شاکله هر انسانی رابطه خطی و مستقیم با سبک زندگی اش دارد . نکته کلیدی و مهم در خصوص سبک زندگی ، همین تغییر و احیاناً تعمیر مولفه های تشکیل دهنده شاکله وجودی هر فرد است .
یکی از روانشناسان بزرگ در این خصوص نظری قابل تامل دارد ؛ لوچیانی می گوید : افسردگی نوعی عادت است و این عادت را می توان با گزینش ها و انتخابهایی که بر اساس محورهای آگاهانه تبیین و تعریف می شوند ، تغییر داد . برای من نامأنوس است اگر بشنوم انسانی با این همه توانایی و البته دارای اختیار زیاد در انتخاب و اِعمال نظر ، سبکی غیر از سبک زندگی آسمانی و الهی را برگزیند و خود را اسیر بندهای سُست زمینی کند .
پس اولین اقدام برای این تغییر ، خواست است . یعنی بخواهی که مولفه های شاکله دورنی ات را تغییر بدهی . خوب ، بعد از خواستن باید بدانی که چه ارزشهای درونی را باید کشف و اصلاح کنی ، در واقع باید دانست که با اتصال به این ارزشهاست که می توانیم تغییر شاکله را رقم بزنیم و به سبک زندگی دلخواه برسیم ، آنگاه است که جایگاه والای قابل تصور بعد از ایجاد تغییر را به خوبی در مقابل چشمانمان خواهیم دید .
باید بدانیم سبک زندگی اموراتی را شامل می شود که به زندگی انسانها در ابعاد مختلف ( بعد فردی ، بعد اجتماعی ، بعد مادی ، بعد معنوی ) مرتبط است . بسترهای این امور در چند بخش قابل طبقه بندی است :
- بینش ها که شامل ادارک ها و اعتقادات می شوند ؛
- گرایشها که ارزشها و تمایلات و ترجیحات را در بر می گیرند و درواقع به رفتارهای درونی هر فرد و امور ذهنی وی مربوط می شود ؛
- رفتارهای بیرونی که در اعمال هوشیارانه و آگاهانه نمود پیدا می کنند ؛
- شاخصه های اجتماعی که با تاثیر مستقیم از گزینه قبلی به شکلی عینی تر نمود پیدا کرده اند .
سبک زندگی را می توان به حق در قالب تجلی عینی اندیشه ها و عقاید معرفی نمود . این قالب عینی بر عقاید و اندیشه ها و مخصوصاً صفات انسانی تاثیر مستقیم و دوسویه دارد و در واقع همانطور که ذکر شد ، تغییر در اندیشه ها و عقاید در جهت مثبت و الهی ، می تواند سبکی پاک و آرامش بخش از زندگی برایمان به ارمغان بیاورد .
هر مکتب فکری و فلسفی در جهان ، خود را در روح ِ یک سبکی خاص از زندگی نمایان نموده است . به نظر می رسد برای ما که ادعای تمدن غنی اسلامی را در پهنه وسیع ایران داریم و نیز می خواهیم رگه هایی از سبک زندگی اسلامی را در زندگی مان جریان بدهیم ، گزینه های زیادی برای معرفی جهت بررسی و تطبیق آن با فرهنگ و سبک زندگی غربی وجود دارد که در این یادداشت به یک نمونه بارز و عینی آن از هر دو سمت ( هم غربی و هم اسلامی ) اشاره خواهد شد .
نکته مهم و کلیدی در اینجا این است که باید در خلال بررسی محرکهای موجود و پاسخ هایی که داده می شود ، ارزشها را شناسایی نمود و نسبت به آنها در خود ، آگاهی ایجاد کرد . قطعاً ایجاد این آگاهی می تواند پاسخی متفاوت و فعال در برابر محرکها و رویدادهای زندگی را داشته باشد ، پاسخی که بی شک با پاسخ فردی نا آگاه نسبت به جهان هستی متفاوت خواهد بود . در این بین نباید از نکته ای مهم غافل بود و آن این است که این ایجاد قابلیت باید درونی و از اعماق وجودی باشد نه فقط تظاهر ، چرا که نتیجه و اثر این پاسخ های ظاهری ، چیزی دیگر خواهد بود .
یک تحقیق آکادمیک و دانشگاهی در ایالات متحده آمریکا نشان داده است که مردم ایالات متحده وقتی با نا ملایمت های زندگی روبرو می شوند بیشتر به الکل و مواد مخدر برای فرار از این ناراحتی ها و استرس ها ، پناه می برند ..." می گریزند از خودی یا بی خودی - یا به مستی یا به شوق ای مقتدی " این فرار شاید منجر به نوعی شادی زودگذر و مجازی برسد ولی این چیزی جداست از شادی و بهجتی درونی که به انسانها رو می کنند . توجه داشته باشید که در نتیجه تحقیق فوق ، هم عدم شناخت از ارزشها نمایان است و هم عدم تحلیل درست و انتخاب نادرست روش پاسخگویی به محرکهای هرچند نوین و صنعتی شده .
وقتی مرکز فرماندهی انسان به ارزشهای زمینی و ناقص متصل باشد ، انتظاری بیش از آنچه در جمله بالا ( در خصوص نحوه پاسخگویی به محرکهای اجتماعی در غرب ) دیدیم ، نمی رود . در واقع در این صورت با نابود شدن این ارزشها ، فرد نیز نابود می شود ولی ... ولی اگر منبع اتصال جایی غیر از این باشد ، یعنی به منبع قدرت لایزال الهی متصل باشی " الا بذکر الله تطمئن القلوب " نه فقط به آرامش ذهنی بلکه به نوعی ایده در زندگی آسمانی می رسی که ایده آل خواهد بود .
بدون شک و تردید ، دفاع مقدس بعنوان نقطه عطف پر رنگ شدن ارزشهایی بود که می تواند امروز هم ما را برای رسیدن به شیوه ای آسمانی در زندگی یاری سازد ، شیوه ای با ابعاد بسیار گسترده فکری و روحی و رفتاری از جوانان بی بدیل ایرانی . مقام معظم رهبری ( دامت برکاته ) در این خصوص می فرمایند " اگر بخواهید یک نمونه برای آنچه شایسته ماست پیدا کنید ، نگاه کنید به دوران دفاع مقدس . ببینید آن جوانها یی که در جبهه بودند ، آن پدر و مادرهایی که آن جوانها را اینجور می فرستادند ، آن خانواده هایی که آنجور باذوق و شوق جبهه را پشتیبانی می کردند ، چه حالتی ، چه احساساتی داشتند . آنها نمونه های خوبی است . البته نمی گوئیم نمونه اعلاست ، اما نمونه های بسیار خوبی بود . ما باید به همان سیاق ، با همان آهنگ و نواخت ، پیش می رفتیم ، اما نرفتیم ... . این هشت سال دفاع مقدس مظهری از برترین صفاتی است که یک جامعه می تواند به آنها ببالد و از جوانان خودش انتظار داشته باشد . یعنی دفاع مقدس مظهر حماسه است ، مظهر معنویت و دینداری است ، مظهر آرمان خواهی است ، مظهر ایثار و از خود گذشتگی است ، مظهر ایستادگی و پایداری و مقاومت است ، مظهر تدبیر و حکمت است ".

به طور خلاصه و برای ایجاد یک طوفان فکری در خودم و شما ( که لازمه قدرتمند ِ پیشبرانه به سمت تحلیل درست و به دست آوردن نتیجه از مقایسه است ) به نمونه هایی عینی از ابعاد فکری ، روحی و رفتاری این سبک بی نظیر از خاک مقدس و پاکِ ایرانِ اسلامی اشاره خواهم نمود :
بُعد فکری
در این بعد از نمونه بارز سبک زندگی با مهره های ایرانی والبته با نگاه ویژه به ارزشهای والای اسلامی و آسمانی ، بیشتر اندیشه ها هستند که مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند و همانطور که قبلاً هم ذکر شد درواقع شرط اصلی و اولیه شروع برای ایجاد تغییر در سبک زندگی است . در رزمندگان دوران دفاع مقدس بهره مندی از آراء و اندیشه های امام خمینی (ره) ، پایبندی به آن و حرکت در مسیر این اندیشه ها و در یک کلام الگو گیری از حضرت امام خمینی ، وحدت اندیشه ای ایجاد کرده بود که این ، بنا به ظرفیت افراد متفاوت بود . اصول اساسی و خدشه ناپذیر را می توان در قالب سه محور بیان نمود :
- خداباوری ( آل عمران – 126)
- معاد باوری ( آل عمران 1)
- ولایت مداری ؛ که نگین اعتقادات وباورهای بچه های جنگ و از عوامل اصلی وحدت اندیشه و عدم سرگردانی در موضع گیری ها بوده است .
در این قسمت ، معاد باوری و ولایت محوری در چرخشی زیبا حول محور تفکر خداجویی و دستیابی به مقام رضای حق شاکله اصلی باورها و اعتقادات فرزندان این دیار بود . شاکله ای که خوب مورد شناخت قرار گرفت و خوب هم پرورش یافت ، تا آن حد که امروز بتوانیم از آن بعنوان سبکی قوی و مورد قبول در پیچ و خم زندگی به ظاهر مدرن برای تعالی از آن استفاده کنیم .
بُعد روحی
شاید گزاف نباشد که بگوییم توجه به مباحث خودسازی و معرفتی ، اثر جدی بر زندگی روزمره بچه های دفاع مقدس داشت . برخی از صفات بارزشان در این زمینه فقط با ذکر عنوان در این ارزشها خلاصه می شود " اخلاص ، فدا کاری ، دوری از نفاق ، اهلیت در عمل به فرائض دینی ، پویایی و امید به آینده ، ملاک و معیار داشتن در انتخابها که اساس آن تولی به دوستان اهل بیت و تبری از دشمنان اهل بیت را تشکیل می داد ، مهم نبودن سطح کار و پرستیژ کار " . به این مسئله فکر می کردم که شاید فقط ذکر عناوین آتش دلم را در خصوص احساس دین به آن انسانها خاموش نکند . خوب که توجه کنیم می بینیم برای هر کدام از رفتارهای اجتماعی و فرهنگی شان ، معیار و معادلی از آسمان را در نظر می گرفتند که اتفاقاً این نکته کلیدی و مرکز ثقل این تکر ناب است .
روضه و هیئت یکی از برنامه های ثابتشان بود، دعای کمیل ، دعای توسل و برای این کار چیزی نداشتند جز دل شکسته و حس و حال معنوی . در کنار توسل ، توکل شان هم بالا بود ( این مسئله نشان از درک بالای شان از واقعیات دنیای هستی و عظمت خداند متعال داشت ) و ایمان به امداد الهی ، آنان را به حرکت در مسیر های سخت زندگی تشویق می کرد . شعار بچه های جنگ " هیهات مناالذله " بود وعملشان هم همینطور و زیر بار هیچ چیز و کسی سر خم نکردند . صداقت شرط اول رفاقتها و کارهایشان بود .
بُعد رفتاری و جسمانی
تواضع ، وجه قالب فرهنگشان بود . غالبا زیاد زحمت می کشیدند و کمتر می خوردند و کمتر می خوابیدند . اکثر بچه ها لباس خاکی به تن داشتند ، بعضی ها هم سبز پاسداری و برخی هم پلنگی و ... ولی مدل همه شان خاکی بود . یعنی تفاوت طبقاتی و اجتماعی نداشتند ، یعنی اصلاً دنبال این چیزها نبودند . چابکی و سرعت عمل در جبهه خیل مهم بود و بچه ها همیشه آماده و سرحال بودند . بچه ها صبح ها قبل از نماز بیار می دند و به حسینیه می رفتند برای دعا . همیشه نماز جماعت به پا بود . همیشه مطالعه داشتند و مطالعاتشان در این سه محور بود : درسی ، قرآن و دعا ، کتب اعتقادی و اخلاقی . این شیوه انتخاب بسترهای مطالعه ، مصداقی روشن است برای ادعای حقانیت این سبک از زندگی و اینکه مسیر ، درست انتخاب شده است . بچه های جنگ به دو چیز حساسیت داشتند : امام و بیت المال . منش مدیریتی فرماندهان جنگ نیز بخشی از سبک زندگی در دفاع مقدس است . مدیریت میدانی ، مدیریت اقنایی و دانایی محور ، مدیریت بر قلوب نیروها و ظرفیت سازی در جهت پرورش فرهنگ بسیجی .
در کنار این نمونه های بی نظیر و اعلا از سبک زندگی بد نیست با خودمان فکر کنیم اگر اعمال تعبدی و توحیدی مان ( سفر زیارتی مکه ... مشهدالرضا ... کربلا .. عبادت در مسجد و ...) را از زندگی مان حذف کنیم ، شکل زندگی چگونه خواهد بود ؟ اصل بحث سبک زندگی ایرانی اسلامی این است که می گوید این اعمال تعبدی از اصل زندگی جدا نشود ، یعنی مسجد و منزل دارای یک رایحه باشد .
نکته تاسف با اینجاست که ما هر وقت سراغ ائمه و قرآن رفتیم مشکل داشتیم نه برای این بوده که بخواهیم در خصوص سبک زندگی تعلیم ببینیم !!! مهمترین راه در تشخیص این مسئله این است که راههای ورودی و تزریق امنیت درونی را در خود پیدا کنیم ، خدا کانون و منبع قدرت لایزال الهی است ، پس اتصال به خدا یعنی داشتن تمام هستی و چون انسانی با این خصوصیت قدرت اختیار و محق بودن انتخاب خود را از همین قدرت لایزال گرفته است ، همیشه همراه وی یک پل صراط است .
یک پیشنهاد برای خودم دارم در خصوص شناخت راه و مسیر تحلیل درست ؛ سکوت ... نماز ... سکوت ... مرحوم علامه جعفری در این خصوص می فرمایند : " خدا را در روزمره گی هایمان به اندازه فهم خودمان کوچک نکنیم ، ما به هر میزان این کوچکی را به واسطه ذهنهای کوچک خودمان ایجاد کنیم ، خسارتهای آن در ابعاد مختلف متوجه خودمان است " . پس بجای اینکه خدا را به اندازه فهم خودمان کوچک کنیم ، بهتر است خودمان را به اندازه دامنه لطف الهی بزرگ کنیم . بدون شک پیوستن بی نهایت منفی به بی نهایت مثبت در قالب گفتگو ، یعنی همان نماز ، اتصال با بالاترین منبع آرامش که در آن نماز به آن اشاره شده است ، سبکی به شدت رضایت بخش و الهی برایمان به ارمغان خواهد آورد .
