
عنوان : چشمی که می شنود
دسته : فرهنگی
نویسنده : شهیدی
تاریخ : 22/7/92
این مطلب در سایت حرف تو لینک شده است

ارزیابی مولفه های فرهنگ ، هنر و ارتباطات برای همسو کردن تکنولوژی های نوین با ارزشهای فرهنگی هر جامعه ، از نیازهای ضروری است که این روزها به شدت نبود آن احساس می شود .
اصولاً تکنولوژی های نوینی که در روح و قالب ملموس رسانه ها ظهور پیدا می کنند کارکردهایی که ما از تکنولوژی های گذشته انتظار داشتیم را انجام نمی دهند ، یعنی فقط به یک گزینه قابل اتکا جهت برهم زدن عادی افکار و اندیشه ها بسنده نمی کنند بلکه سعی می کنند تا حواس را به شدت درگیر خود کرده و در واقع به نوعی سعی دارند ساختاری نوین و نو در آنها ایجاد کنند . این از خصوصیات جدانشدنی و ذاتی تکنولوژیهای نوین رسانه ایست و هیچ ارتباطی به شاخصهای ملی ندارد .
در این دوران که چشم انسانها همانند یک اسکنر قوی به رصد و تحلیل داده های مجازی می پردازد دیگر فرصت آن نیست که با در اختیارداشتن ابزارهای نوین ارتباطی ، به سبک و شیوه سنتی به ارائه مطالب در رسانه ها پرداخت .
خوب ، بهتر است خیلی سریع برگردیم بر سر مسئله اصلی مان ! با توجه به ماهیت انقلاب اسلامی ، عموماً توسعه فرهنگی بسیار مورد تاکید بوده ( البته در بخش فرهنگ سازی فقط مورد تاکید ) . برای دستیابی به شاخصهای مورد اعتماد و اطمینان جهت پی ریزی پایه های فرهنگی قابل اتکا نیاز به بررسی و تحلیل فعالیت های فرهنگی به شدت احساس می شود . در این میان رسانه ها با ایفای نقش غیر قابل انکارشان در حوزه فعالیت های فرهنگی بعنوان لیدر این عرصه و میدان تحقیق و تحلیل شناخته می شوند .
شاید یکی از ضعفهایی که به شدت در این میانه احساس می شود این باشد که سیاست یکپارچگی اقدامات فرهنگی ، همسو و همصدا باهم در راستای تحقق اهداف کلان فرهنگی انجام نشد و متاسفانه امروز شاهد این عدم تعادل و نیروی پیشبرانه قوی هستیم .
در این روزها که دهکده جهانی ِ مک لوهان هم جای خود را به اتاق شیشه ای داده است دیگر نمی توان فقط بر تغییرات مولفه های فرهنگی از سمت و سوی داخل کشور برای تحلیل داده ها استفاده نمود . قطعاً بررسی و سنجش تغییرات و تحولات فرهنگی که توسط غولهای رسانه ای دنیا اعمال می شود می تواند نهادهای مدعی فرهنگ سازی را در ارائه راهکارهای صحیح مقابله با آنها یاری کند .
مشکل دیگری که در میان راهبران فکری و فرهنگی جامعه مان وجود دارد این است کهتعریف درست و کاملی از فرهنگ ندارند و بر مبنای همان تعریف ناقص و ابترشان سعی می کنند خود را قهرمان میدان فرهنگ سازی و مقابله با عوامل تهدید کننده آن نشان دهند . اجزاء و عناصر فرهنگ بسیار گسترده هستند و در حالت کلی شامل باورها، ارزش ها، رفتارها، رویه ها، اندیشه ها، نگرش ها، ایدئولوژی ها، عادت ها، سنت ها، ادبیا ت، هنر، عقاید، زبان، احساسات ملی، ایده ها، آرمان ها، افکار، آداب و قوانین و ... می باشد . می بینید که برای فرهنگ و حوزه های فعالیت آن نمی توان حد و مرزی قائل بود . بدون شک اولین شرط در اجرای سیاستهای به اصطلاح فرهنگی ، لااقل داشتن شناخت اولیه از این مولفه هاست که متاسفانه در بین مسئولین فرهنگی مان به شکلی نهادینه وجود ندارد .

بیراه نیست اگر در این میانه به کاربردهای چهارگانه تعریف شده توسط ریموند و ویلیامز در این خصوص اشاره کنیم :
1- فرآیند کلی رشد فکری، هنری و زیبایی شناختی که در آن کل فلسفه و اند یشه و هنر و خلاقیت یک عصر یا کشور می گنجد.
2- شیوه بخصوص زندگی یک ملت، دوران یا گروه، شیوه أی از زندگی که در آن روح مشترک جامعه جلوه گر است.
3- آثار و فعالیت های فکری و بویژه هنری که بیشتر شامل شعر و ادبیات و هنرهای مختلف می باشد.
4- سیستم نشانه هایی که از طریق آن نوعی نظم اجتماعی، عرضه، برقرار، تجربه و جستجو می شود.
مشکل اساسی دیگری که در این میانه احساس می شود عدم وجود خلاقیت در ارائه برنامه ها و طرح های فرهنگیست . یکی از مولفه های عمیق فرهنگی در این حوزه ، خلق فرآورده های جدید ، همسو با برنامه ها و سیاستهای داخلی فرهنگی است که لااقل باید چیزی در حد و قواره تهدیداتی باشد که ادعا می کنیم آن را به خوبی می شناسیم . چون در این حوزه خلق اثر بسیار ضعیف بوده در رسانه های فرهنگ ساز مخصوصاً صدا و سیما ، سه حالت در نتیجه گیری به چشم می آید :
1- ادعای شناخت و رصد تهدیدات از سوی مسئولین صدا وسیمابه یک شوخی شبیه است .
2- شناخت به اندازه نسبتاً کافی وجود دارد ولی راهکارهای مقابله با آن در حد یک برنامه ریزی محلی باقی مانده است .
3- ... و دیگر هیچ .
شاید توسعه فیزیکی غول رسانه ای ایران ( صدا وسیما ) نسبتاً خوب باشد ولی یقیناً توسعه کیفی برنامه های آن و در حالت کلی روند جریان سازی فرهنگی آن اصلاً در خور توجه نیست . رسانه ای با این عظمت و گستردگی که در جامعه رو به رشد ما جایگاه فرهنگ سازی بالای دارد متاسفانه این خلاقیت در ارائه برنامه هایی منطبق با فرهنگ و هنجارهای فرهنگی مان در حد پایینی در آن دیده می شود .
به نظر شما ایجاد شبکه های متعدد بارویکرد بسیار غلط و شکست پذیر ِ تکرار ِ مکررات ( روشی که تجربه تلخ شکست آن در برابر حرف های نو حتمی است ) ، تا چه اندازه در جلب مخاطب توسط صدا و سیما در برابر هجمه های شدید رسانه ای غرب علیه مولفه های تثبیت شده فرهنگی مان ، کار ساز بوده است ؟!
مباحث مربوط به جریان فرهنگ سازی آنقدر گسترده و وسیع هستند که حتی در قالب چندین مقاله مفصل هم نمی توان حق مطلب را در آن خصوص ادا نمود . این یادداشت سعی داشت تا با ارائه دورنمایی نزدیک از شاخصهای کلی میدان فرهنگ ، فقط سرشاخه های آلوده را که سبب این وضع ناخوشایند شده اند ، معرفی نماید . البته ایرادی که به فرهنگ سازان وارد است همین است که به اصول کلی و شاخصهای برجسه ، توجهی نمی کنند و با دیدِ غیر منطقی ، مقطعی نگری ، دست به ایجاد تغییراتی می زنند ، فارغ از اینکه این مسئله بلای اصلی جان برنامه های فرهنگی است .


عنوان : قطب ثبات
دسته : سیاست
نویسنده : شهیدی
تاریخ : 92/7/18
این مطلب در سایت حرف تو لینک شده است

بی شک پاسخی که دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران به توهمات عربستان سعودی داد در این روزها به جا و منطقی بوده و نشان از قدرت تحلیل بالای ایران در خصوص مسائل منطقه ای و جهانی داشت . همین مسئله هم باعث شد که عربستان بر خلاف اظهار نظر دوستان حاشیه خلیج فارسی شان ، عنان از کف بدهد و از حالت عادی خارج شود و دست به اقدامات انتهاری بزند که البته بی شک این اقدامات تنها و تنها به منزوی شدن خودش منجر خواهد شد .
پادشاهی ریاض که از نحوه گفتگوی هیئت ایرانی و آمریکایی در سازمان ملل متحد و نزدیکی ظاهری شان به شدت عصبانی بود ، این خشم و عدم کنترل خود را با عدم ایراد سخنرانی " صعود الفیصل " در مجمع عمومی نشان داد .
عربستان سعودی که در روند مثبت برنامه های سیاست خارجی اش با مشکل بزرگی مواجه شده است ، همانند مار زخمی به این سو و آنسو می خزد . معادلات منطقه خاورمیانه هم ، آنطور که عربستان انتظار داشت ( با آن حجم عظیم دلارهای نفتی که به سبب بالابردن ضریب نفوذش در مناقشات منطقه ای هزینه کرد ) پیش نرفت و با هوشیاری جمهوری اسلامی ایران در اکثر موارد مورد بحث در خاورمیانه ، از کنترل این عربستان خارج شد .
عربستان در حالت کلی از سه سمت مورد فشار قرار دارد . در خصوص سمت اول باید گفت که ؛ این پادشاهی همانند پرنده هایی که بر روی بدن جانوران بزرگ دریایی می نشینند و با منقارشان از باقی مانده غذای مصرفی آنها استفاده می کنند ، خود را به سیاستهای آمریکا در منطقه وابسته کرده بود و وقتی عقب نشینی آمریکا در خصوص مناقشات خاورمیانه ( آنهم به دلیل نقش پر رنگ جمهوری اسلامی ایران ) را دید ، به شدت منزوی شد .
در مورد حالت دوم هم باید گفت که بعد از برهم زدن روابط عربستان و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس همانند قطر ، دیگر جایی برای بازگشت هم برای خود باقی نگذاشته است و در واقع تبدیل شده به مصداق روشن ضرب المثل " از اینجا رانده و آز آنجا مانده " .
حالت سوم هم به روابطش با ترکیه و اختلافاتی که در جریان مصر با آنکارا پیدا کرد بر می گردد . عربستان که در جریان مسائل مصر ، حمایتی کامل از کودتاچیان داشت ، بر سر همین موضوع روابطش با آنکارا تیره شد . البته در این به هم پیچیدگی سیاسی که در روابط کشورهای خاورمیانه می بینیم به وضوح رد پای سیاستهای آمریکا و اسرائیل دیده می شود .
نکته ای که در این میان وجود دارد این است که کشورهایی مانند عربستان ، ترکیه و قطر هر کدام به نوبت در مقاطعی توسط آمریکا و اسرائیل به قدرت نمایی تحریک شده اند و در واقع در این روزهایی که اربابشان در سیاست های منطقه و جهانی با شکست روبرو شده است ، تنها تر از گذشته در حالت گیجی به سر می برند .

در همین اوضاع و احوال بود که عربستان به فکر بهبود روابط با جمهوری اسلامی ایران افتاد و پیرو همین برنامه ، سعی کرد با دعوت رئیس جمهور کشورمان به عربستان ، گامهایی را در این خصوص بردارد .
جمهوری اسلامی ایران هم همانند همیشه با اقتدار با این برنامه سازی عربستان برخورد نمود و این بود عصبانیت سعودی ها را از قدرت گرفتن جمهوری اسلامی ده ها برابر کرد . جمهوری اسلامی ایران با درک صحیحی از شرایط و تحرکات عربستان در مناقشات منطقه ای که بی شک عامل مهمی در برهم زدن نظم عمومی خاورمیانه بود ، پاسخی در خور و قابل توجه به پادشاهی عربستان ارسال نمود .
شرطی که اعلامش نشان از اقتدار و تسلط جمهوری اسلامی بر اوضاع منطقه داشت ، عربستان را شوکه کرد . شاهزاده بندر بن سلطان ( مراجعه گردد به یادداشت " اشتباه تاریخی " ) که نقش مهم و البته منفی در برهم زدن آرامش کشورهای منطقه در تحولات اخیر داشت در تیر رس هوشمندانه ایران قرار گرفت و برکناری وی از سمتش اولین شرط ایران برای سفر به عربستان بود . بندر بن سلطان در اکثر تحولات منطقه از جمله جریان مسلح نمودن شورشیان سوری ، حمایت از گروه های تروریستی در لبنان و عراق و ... نقش داشت و در خواست برکناری او از وزارت اطلاعات عربستان ، بعنوان نقطه شروع گفتگو از طرف ایران معین شد .
جمهوری اسلامی ایران با آگاهی کامل از دستاوردهای این سفر ( که البته به هیچ وجه مثبت ارزیابی نمی شد ) و البته درک درست از شرایط خاورمیانه و تغییرات قابل تامل در حوزه امنیت جهانی ، با اقتدار کامل در برنامه هایش ، کار را به جایی رسانده که دیگر عرصه بر امثال عربستان تنگ شده است و مجبور هستند تحت هر شرایطی نظر مثبت ایران را برای هرگونه تحرک در منطقه جلب کنند . شاید دیگر وقت آن رسیده که ایران را بعنوان قطب ثبات در منطقه قبول کنند .
تمامی این جریان ها نشان از قدرت گرفتن گفتمان انقلاب اسلامی که البته بر پایه رابطه متقابل از موضع برابر و یکرنگی در عین حفظ عزت و اقتدار استوار است ، دارد . بدون شک دیگر در این روزها نادیده گرفتن نقش ایران در حل مناقشات خاورمیانه و البته جهانی ، غیر قابل انکار است . این اقتدار و عزت نتیجه پایه ریزی درست تئوری های انقلاب اسلامی توسط امام خمینی (ره ) و رهبری و هدایت آگاهانه و هوشمندانه مقام معظم رهبری ( دامت برکاته ) در این سالهاست ، سالهایی که به برکت خون پر ثمر جوانان عزیز این مرز و بوم ، سربلند و پیروز طی شد و انشاءالله پرچم این حرکت و نظام قدرتمند اسلامی به سلامت و در صلابت به دستان مبارک ولی امر مان ، حضرت مهدی (عج) ، سپرده می شود ... انشاءالله ...


عنوان : اشتباه تاریخی
دسته : سیاست
نویسنده : شهیدی
تاریخ : 92/7/17

وقتی گُرگ سرگرم رسیدگی به مشکلات خود است ، کفتال ها هم شاید فکرهای ناجور به سرشان خطور کند . به نظرم این جمله می تواند وضعیت این روزهای عربستان سعودی و ماهیت برنامه های متوهمانه اش را نشان دهد .
خوب ، آمریکا که از یک سو این روزها به شدت درگیر مسائل داخلی اش است و از سوی دیگر در بازی دیپلماسی با ایران هم به شدت سرگیجه گرفته ، به نظر دیگر فرصت ندارد که به کاسه لیس های همیشگی اش رسیدگی کند و مانند همیشه تکه استخوانی برایشان بیاندازد و آنها هم از دم تکان دادن برای اربابشان لذت ببرند .
اسرائیل هم که وضعیتی مشخص تر از آمریکا دارد . در این شرایط و با وجود این تهدیدات آشکار در منطقه ، امر بر برخی از کشورها هم مشتبه شده است که دیگر با وجود کم شدن ضریب نفوذ آمریکا در خاورمیانه بر این سفره بزرگ ، دستی دراز کنند و دلی سیر از طمع شان در بیاورند . این یعنی دید تک بُعدی به میدان بازی .
در این میان هرزگاهی برخی از کشورهای منطقه به سرشان می زند که این برای خودنمایی و عرض اندام هم که شده وارد معرکه شوند . یک روز ترکیه ، یک روز قطر و یک روز هم عربستان سعودی . در این میان کشورهای حاشیه خلیج فارس بیشتر خود را وارد معرکه کرده اند . از حمایت های مالی گرفته تا دخالتهای دیپلماتیک در اوضاع و احوال کشورهای منطقه تا بتوانند از آن بعنوان عاملی برای آشفته کردن خاورمیانه و ماهیگیری از آب های گل آلود استفاده کنند .
این بار نوبت به عربستان رسیده است . بیشتر از دوسال است که عربستان سعودی همزمان با شروع مناقشات سوریه ، خود را وارد این جریان نموده است تا از رهیافت آن هم بتواند خود را بعنوان قدرتی هرچند کوچک نشان دهد و هم با بالابردن ضریب نفوذش در کشورهای منطقه و به خیال خود به راه انداختن و کنترل کشوری با تفکرات وهابی و سلفی که همجریان خود باشد به نفوذ این تفکرات افراطی و شیطانی در منطقه دامن بزند .
عربستان سعودی که همزمان با شروع تحولات جدید سوریه ، خود را همراه آمریکا و غرب کرده بود تا شاید بتواند از قِبل این همراهی به اهداف خود برسد ، بعد از شکست سیاستهای ارباب خود انگار هنوز در توهم مانده است . عربستان سعودی این بار تصمیم گرفته که مستقیماً و بدون هدایت آمریکا وارد عمل شود و با کمک نیروهای امنیتی و اطلاعاتیِ خود و با حمایت از گروه های تند رو از شاخه نظامی مخالفان سوری ، برنامه های خود را عملی سازد.
سوء استفاده از عامل به ظاهر تفرقه انگیز مذهب در بین مسلمانان هم به یک بازی قدیمی و نخ نما تبدیل شده که متاسفانه هنوز هم که هنوز است جواب می دهد . عربستان سعودی البته ذیل هدایت های آمریکا تا امروز در تمام جریان سازی های فرقه ای در منطقه دست داشته ولی این بار رأساً وارد بازی شده تا با به راه انداختن موج قوی و بلند تفرقه مذهبی در سوریه به اهداف خود نزدیک شود .
عربستان سعودی البته با نگاهی خیلی سطحی و بدور از تحلیل واقعگرایانه ، فکر می کند که مشکل اساسی در پیروز نشدن مخالفان سوری بر بشار اسد ، نداشتن فقدان رهبری واحد در بین نیروهای شورشی است . به همین منظور سعی می کند با برقراری رابطه با این گروه ها از نظر مالی و اطلاعاتی ، آنها را در زیر یک چتر جمع کند و نیروی باالقوه آنان را در برکناری دولت اسد بکار گیرد !

البته همانطور که ذکر شد ، این بازی از سوی عربستان نشان از آن دارد که بعد از این همه دخالت در امور کشورهای منطقه ، هنوز هم که هنوز است تصویر درستی از واقعیات خاورمیانه در دست ندارد . این اقدامات عجولانه و فاقد تفسیرهای درست ، نشان از آن دارد که اوضاع داخلی عربستان هم خیلی مساعد نیست و به دلیل قدرت نمایی شیوخ مدعی در خلافت و پادشاهی این برنامه ها نیز جنبه جدی تری به خود گرفته است . شاهزاده " بندر بن سلطان " رئیس سازمان اطلاعات عربستان ، در داخل این کشور از عوامل اصلی طراحی این بازی جدید است . این برنامه ها به حدی از سوی عربستان جدی گرفته شده است که حتی از دخالت مستقیم و آشکار در امور داخلی رقیب عربی خود ( موضوع برکناری شاه قطر ) ابایی ندارند .
عربستان سعودی این بار هم در بررسی معادلات منطقه دچار سوء تفاهم شده است و به خیال پوچ خود گمان می کند که می تواند با اسراف دلارهای خود در سوریه ، کاری را که تمام غرب به رهبری آمریکا و اسرائیل انجام نداده اند ، به سرانجام برساند . افقی کوتاه و خاکستری ، قدرت ارزیابی صحیح را از عربستان گرفته تا جایی که زوایای منحصر به فرد و تاثیر گذار در معادلات خاورمیانه را نادیده گرفته است .
بدون شک یکی از اهداف این اشتباه تاریخی و بزرگ عربستان ، نشان دادن قدرت خود به دیگر کشورهای عربی و همچنین ایران است . البته این تصورات ذهنی آل سعود قطعاً تبعات سنگینی را برایش به همراه خواهد داشت . تبعاتی از جمله تغییر نحوه و سیستم حکوتی داخل این کشور که برنامه اش از سالها قبل توسط آمریکا طرح ریزی شده است . البته آرزو برجوانان عیب نیست . وقتی عربستان می بیند جمهوری اسلامی ایران ، اینقدر قدرتمند شده است ، سعی می کند از نظر قدرت تاثیر گذاری همانند ایران شود ولی خوب نه عقلش ، نه پشتوانه اش و نه هوشیای و قدرت ایستادگی جمهوری اسلامی را دارد .
این اشتباه تاریخی عربستان در حال و روز این روزهای خاورمیانه ، همانند سایر اشتباهات بزرگ برخی از کشورها ، می تواند پایانی باشد بر خواب ها و خیالهایشان و البته حرکت در مسیر سرازیری انحطاط ... انشاءالله ...
