نویسنده : امیر محمد
شاید یکی از حربه هایی که ایالات متحده و اسرائیل در پیشبرد اهداف خود بسیار استفاده می کنند والبته این تکثر در دفعات استفاده ، هنوز هم باعث نشده که مورد شناخت از سوی کشورهای تحت هجمه وارد شده ، قرار نگرفته ، تفرقه افکنی میان گروهها و اقوام مختلف آن کشور است ... در تاریخ پر از فراز و نشیب کشور ماهم کم از این ترفندها نبوده که در خیلی از موارد هم به نتایج نسبی رسیده ولی در اکثر موارد با هوشیاری مردم غیور کشور مان ، با همان شدتی که برنامه ریزی شده بود ، به خود دشمنان این مرز وبوم ، بر گشت ... یکی از مناطقی که حتی این روزها هم آنرا درگیر این مسائل کرده اند ، کردستان است ... محدوده سکونت مردمان کرد در کشورهای ایران ، سوریه ، ترکیه و عراق که متاسفانه همچنان آماج دخالتها و شیطنتهای ایالات متحده آمریکاست ... در این ابتدای آَشنایی مختصری با کردستان و محدوده جغرافیایی و سیاسی آن پیدا خواهیم کرد و سپس به بازیها و برنامه های سیاسی پیرامون آن می پردازیم ...
کردستان کجاست ؟
به لحاظ جغرافیایی در محل التقای سه فضای جغرافیایی قرار گرفته است : فلات ایران ، فضای قفقاز و آناتولی و فضای شبهجزیره عربستان . کردستان محل تلاقی چند تمدن بزرگ است : تمدن ایران که بخش انسانی کردستان هم جزو این تمدن است و جزء پیشرو تمدن سمت غرب محسوب میشود ، تمدن ترک و توران و تمدن عربی یا سامی . سازههای سیاسی کردستان : سازه دولت ایران ، سازه عراق ، سازه ترکیه ، سازه سوریه و بالاخره سازه عربستان .
کردستان نقطه اتصال قارههای مختلف از نظر هوایی ، زمینی و خطوط ارتباطی انرژی به لحاظ شمالی - جنوبی و شرقی - غربی است . کردستان به لحاظ موقعیت برتر توپوگرافیک سرچشمه منابع آب جاری منطقه خاورمیانه است . به طور قطع در خاورمیانه جغرافیایی برخوردار از منابع عظیم آبی به اندازه کردستان نداریم .
طرحی برای توطئه در کردستان :
اتفاق خاصی که بعد از فروپاشی نظام دوقطبی و به خصوص بعد از جنگ خلیج فارس برای کردستان افتاد ، پیدایش یک مدل مدیریت منطقهای در شمال عراق بود . این مدل به صورت خودرو پدید آمد و ناشی از رشد دو عامل بود : نخست ، حمایت بینالمللی ، دوم خلأ قدرت در داخل منطقه . فرایند شکلگیری شاید حدود 10 تا 12 سال به طول انجامید .
الگوی مدیریتی که به شکل رسمی و قانونی در شمال عراق تشکیل شد ، K.R.G - Kordestan Reginal Govremment- ... این که چرا این سیستم در کردستان شکل گرفت جای بحث دارد . کردستان ایران چهارصد سال است در قلمرو دولت ایران قرار دارد ... در حالی که کردستانهای دیگر تجارب سیاسی متعددی داشتند . ... دولت مرکزی ترکیه به شدت با کردها برخورد میکرد و سوریه هم به شدت برخورد میکرد ، اما در عراق هنوز دولت مرکزی نمیتوانست اوضاع را کنترل کند .
تاثیر ژئوپلیتیک کردستان عراق بر امنیت کشورهای پیرامونی :
1 - حوزه عاطفی ؛ تودههای کرد از وجود آرم کردستان روی هواپیما بسیار لذت میبرند .(هواپیمایی کردستان)
2 - تاثیر سیاسی ؛ به گروههای کرد کشورهای دیگر جرات داده تا مطالبات خودشان را از دولتهای متبوعشان طلب کنند . در ترکیه ، سوریه و ایران.
3 - تاثیر منطقهای ؛ همگرایی کشورهای پیرامونی کردستان بر سر مساله کردها و حل آن .
4 - تاثیر اقتصادی و اجتماعی ؛ روابط اقتصادی کردهای شمال عراق با ایران ، ترکیه و حضور تجار ایران و ترکیه در آنجا .

در دوره های مختلفی از تاریخ ایران نگرشهایی از سوی افراد و گروههای حاکم به مسئله کردستان شده است ... شاید خیلی از آنها در دوره های تاریخی اشتباه بوده و شاید هم کمی نادرست ... این نگاه ها بعد از انقلاب اسلامی ، صرفاً از سوی نظام نبوده ، بلکه از سوی برخی از روشنفکران و تجددخواهان غرب گرا مطرح بود ... به هر حال نگاه های مختلفی را که در این باره صورت گرفته باهم مرور میکنیم :
1 - نگاه امنیتی :
نگاه امنیتی به مساله قومیت محصول تجدد ایرانی و شبهمدرنیستی است که طی یک سال اخیر وارد آن شدهایم . بحرانهای قومی کردستان ، آذربایجان و دیگر مناطق در پاسخ به سیاستهای قومی پهلوی اول و در دهه 1320 تداوم یافت . پس از انقلاب اسلامی بار دیگر این نگرش مطرح شد .
پیامدهای نگرش امنیتی :
1 - امنیتی شدن تمام حوزههای فرهنگی قومی در قبل از انقلاب اسلامی و به میزان و شدت کمتر در پس از انقلاب . 2 - تمرکزگرایی و نابرابری منطقهای . 3 - عدم امکان طرح تقاضا و خواستههای فرهنگی و غیرفرهنگی قومی .
2- نگرش خطی :
در واقع همان نگرش خطی که در مورد الگوی توسعه اقتصادی ، توسعه سیاسی و دموکراسی و غیره از تمدن غرب وجود داشت ، در تحلیل مسائل قومی نیز به کار گرفته شد . این نوع نگرش خطی از اروپا در قالب پارادایم ناسیونالیسم فرهنگی توسط روشنفکران و برخی سیاستمداران روشنفکر به کشور ما وارد شد و در نهایت به نگرش امنیتی منتهی شد .
پیامدهای نگرش خطی :
1 - عدم توجه به واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی و پیشینه تاریخی متکثر و الگوی حیات سیاسی و اجتماعی منطبق با ویژگیهای جغرافیایی و قومی کشور . 2 - تلاش برای تحصیل و برخی ایدهآلهای سیاسی و فرهنگی . 3 - توجیه استبداد و تمرکزگرایی شدید پس از مشروطه و دوره پهلوی . 4 - تداوم دور باطل سرکوب قومی و بحرانهای قومی .
3- نگرش پاتریمونیالیستی (مُلکارثی) :
ممکن بودن حل مساله اقوام در ایران صرفا از طریق و به واسطه استراتژی تصمیم و انتخاب نظام سیاسی و دولت ، کاملا یک طرفه و بالا به پایین که گروههای قومی و نخبگان قومی تاثیر چندانی در جهتگیری و تدوین این حقوق و تکلیف ندارند .
پیامدهای این نگرش :
در دوره پهلوی و دوره جمهوری اسلامی این بوده که دیدگاهها ، خواستهها ، مطلوبیتها و ایدهآلهای اقوام ایرانی امکان طرح و ارزیابی نیافته و پاسخی دریافت نکردند . پیامد دوم این رویکرد این است که حقوق و تکالیف قومی ضمانت اجرایی پیدا نکرده است .
4 - تحلیل پوزیتیویستی(مثبتگرایی / اصالت عقل) :
تحلیلگران و تصمیمگیران گفتمان سیاسی مسلط در دورههای مختلف تاریخی ادعایشان این است که پدیده قومی را میتوان همچون پدیدههای دیگر ، مثل ترافیک ، آلودگ هوا و دیگر پدیدههای طبیعی حل کرد و ... . اما این نوع نگرش شاید 70-60 سال پیش منسوخ شده است . ... این نگرش معتقد است میتوان از طریق تبیین علمی ، ظهور برخی بحرانهای قومی و فراز و نشیبهای آن را کنترل و پاسخهای مناسب جهت تحلیل و حل آن ارائه کرد .
پیامدهای این نوع نگرش :
1 - ارزش به دیدگاههای متعلقان موضوع خود یعنی اقوام قائل نیست . 2 - این نوع نگرش باعث تعجب زیاد به دیدگاههای این تحلیلگران شده است و بیخبر از تحولات و پویایی فکری و ارزشی متعلقان موضوع شده است. 3 - عدم اعتقاد به استقلال موضوعی قومیت و مسائل آن .
5 - نگرش عَرَضی که تلاش کرد :
اول) اثبات این که قومیت در ایران واجد ویژگیهای قومی متناسب با ویژگیهای دیگر مناطق جهان نیست . دوم) تلاش دوم در سطح روشنفکری این بود که قومیت یک امر سیاسی و نه یک واقعیت اجتماعی و فرهنگی است و ساخته نخبگان فرصتطلب و بیگانهپرست و یا ناشی از اراده و قدرتهای خارجی است . این نگرش باعث شد که در دوره پهلوی(اول و دوم) و تا حدودی در دوره جمهوری اسلامی به مساله قومیت به عنوان یک موضوع مستقل و مهم استراتژیک نگریسته نشود . پیامد این نگرش ؛ وارد نشدن موضوع به عنوان امری مهم و اصیل وارد سیاستگزاری و دولت بود .
پیامدهای این نگرش :
عدم درک صحیح و ماهوی مساله قومیت و شناخت ناقص و تحریف شده از آن که آن را در قالب سیاستهای کلان مطرح نکرد .
6 - فقدان تعریف جامع از هویت و امنیت ملی :
با توجه با این که حدود 50 درصد از جمعیت کشورمان را گروههای قومی تشکیل میدهند ، هنوز مشخص نیست گروههای قومی چه جایگاه و شإنی در هویت ملی دارند . معلوم نیست که امنیت فرهنگی و امنیت اجتماعی اقوام ایرانی چه جایگاه و شانی در تعریف امنیت ملی ما دارد.
7 - عدم توجه به تحرک اجتماعی در مناطق قومی :
عدم توجه و یا عدم شناخت تحولات اجتماعی و ساختاری در بین گروههای قومی . تحولاتی مثل آموزش ، سطح سواد ، شهرنشینی ، ارتباطات ، حوزههای نرم و سختافزاری و ... .
8 - عدم توجه به تحولات قومی خارجی :
عدم توجه جدی و کافی به تحولات منطقهای و جهانی مثل عراق و افغانستان و یا ترکیه و ... . پیامد این نگرش فشار بینالمللی به ایران برای حل مساله قومیتها در صورت حل مساله در کشورهایی چون عراق ، ترکیه ، سودان و ... .
در دوره های مختلفی از بازیگردانی جریانات محدوده مورد منازعه در کردستان ، برنامه و مراحل مختلفی که ذکر شد ، توسط ایران و سایر کشورهای دخیل ، لحاظ شده است ... در این یادداشت سعی بر این بود که جنبه های حساس و لبه های تیغ این سیاستها عنوان شود ...
نویسنده : حدیث
جهت دهی به افکار جامعه جهانی برای نیل به اهداف پلید و مستکبرانه ، اولین بار نیست که از سوی تئوریسین های غربی مطرح می شود ... شاید نظریه هانتینگتون را که برای اولین بار در مقاله ای در سال 1993 ارائه کرد ... اظهار نظری هوشمندانه بعد از جنگ سرد ... دشمن تراشی ساختگی ... این بار نوبت اسلام بود ... شاید بتوان بارزترین این جریانسازی ها دانست ... البته این نظریات در ظاهری فریبنده و هیبتی خیره کننده دارند ، اما بدون شک و با کمی تامل می توان به توخالی بودن آنها پی برد ... نکته جالب اینجاست که آقایانی با سراسیمگی و در عین افتخار ، نظریه گفتگوی تمدنها را مطرح کردند ولی غافل بودند که این نظریه هانتیگتون ، فقط یک نظریه است و سندیت علمی و تحقیقاتی ندارد که بخواهی در مقابلش جوابی علمی بدهی ... بجای این کارها بهتر است که فراموش نکنیم دارای چه فرهنگی غنی و جامعی هستیم ... مادامی که از داشته های خود اطلاع داشته باشیم و آنها در جهت درستش بکار ببریم ، هیچ هجومی نمی تواند ما را از مسیر صحیحی منحرف کند ... ولی وای به روزی که هر چه داشتیم را فراموش کنیم و دلسپرده مترسک بزرگ شده غربی بشویم ... خوشبختانه امروز اسلام با داشتن ظرفیتهای بالای اعتقادی و سیاسی – اجتماعی ، یکه تاز عرصه جریان فرهنگ سازی دنیا تبدیل شده است ...
هانتیگتون را از یک سو می توان پژوهشگری بزرگ نامید ، تعجب نکنید ... بله ... هانتینگتون بعد از بررسی و تحقیقات گسترده در خصوص قدرت سیاسی و اجتماعی اسلام و مذهب تشیع ، این نظریه را مطرح کرد ... بد ماجرا اینجاست که خودمان که ادعای دشمن ستیزی داریم ، مرحله اول این دشمن ستیزی را طی نکرده و نمی کنیم ... چقدر دین و مذهب خود را می شناسیم ؟ حالا گیرم شناختیم ، چقدر به آن عمل می کنیم ؟ متاسفانه یکی از مشکلات اساسی ما همین است ... هنوز که هنوز است ، قدرت و صلابت اسلام را با تمام وجود درک نکرده ایم ...
نگاه از زاویه غرب :
" نزاع و جنگ آینده ، جنگ تمدنهاست و جنگی که انتظار وقوع آن میرود میان تمدن اسلامی و تمدن غربی می باشد . باید غرب تمام نیرو و توان خود را برای صفآرایی در این جنگ آماده و ذخیره نماید . امروز اسلام ، جهان را تهدید میکند . در سالهای 1930 فاشیزم جهان را تهدید میکرد و در سالهای 1940 کمونیسم و در سالهای 1980-1970 دشمن جدیدی به نام اسلام پا به عرصه وجود گذاشته است . " ... مقاله " جهان اسلام از دیدگاه فهمی هویدی " خبرنگار مصری که در سازمان فرهنگی فجیره سخنرانی کرده است .... او از مدیر مرکز پژوهشهای استراتژی در دانشگاه هاروارد نقل میکند که در فوریه 1992میلادی نوشته است : پس از کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی ، نزدیک به بیست هزار نفر انگلیسی به آئین اسلامی گرویدهاند . عجیب آن است که این افراد از طبقه فقیر و درمانده نیستند ، بلکه از خانوادههای محترم و متمکن انگلیسی میباشند ... همچنین در ارتش آمریکا 1400 نفر سرباز مسلمان وجود دارد و برای آنها امام جماعتی به نام « عبدالرشید» منصوب شده است .

دورههای رویارویی اسلام و غرب:
اول- برخورد جهان اسلام و یونان که حدودا در قرن چهارم هـ .ق اتفاق افتاد . این مرحله تحت عنوانه «رویارویی فلسفی(قدیم)» شناخته میشود که جهان اسلام از مجرای ترجمه فلسفه یونان با غرب آن زمان آشنا شد .
دوم- رویارویی جهان اسلام با غرب بر اثر وقوع جنگهای صلیبی در قرن هفتم بود که تحت عنوان «رویاروی نظامی» شناخته میشود .
سوم- برخورد اندیشمندان اسلام با علوم تجربی غرب که در پی تحول صنعتی اروپا روی داد و باعث بهرهگیری جهان اسلام از صنعت و تکنولوژی (فنآوری) و علوم پایه غرب گردید .
چهارم - رویارویی جدید تحت عنوان «رویارویی جدید جهان اسلام و غرب» که به دو دوره قابل تقسیم است :
نخست رویارویی سیاسی قرن سیزدهم با ظهور استعمار قابل شناسایی است .
دوم رویارویی فکری (فلسفه جدید) که اینک در راه است و شاید متولد شده است.
تلقی جدید روشنفکران جدید از غرب :
1 - اومانیسم (انسان محوری) ؛ این انسان محوری را به جای خدامحوری نمیدانند و میگویند « تفسیر اومانیسم به عنوان برنشاندن انسان به مقام الهی کاملا نادرست است .» (غنینژاد : راه نو ، شماره 8 ، ص 27)
2 - سکولاریسم ؛ سروش میگوید"علمانیت(سکولاریسم) به معنای علمیبودن و یا علمیشدن را باید دقیقترین ترجمه سکولاریسم دانست . ... سکولاریسم چیزی نیست جز علمی و عقلانیشدن تدبیر اجتماعی." (سروش : کیان ، شماره 26 ، صص 8-6)
تلقی استنباطی از غرب :
البته شهید مطهری «علمانیت» را همان جدایی دین از سیاست و اسلام را مبری از آن دانسته و گفته است : " اسلام آئینی است جامع و شامل همه شئون زندگی بشر ... اسلام عملا نظام نوین و طرز تفکری جدید و تشکیلاتی تازه به وجود آورد " ... او اسلام را پاسخگوی تمام نیازهای فطری (اعم از فردی و اجتماعی) و سیاست را توأم با دین دانسته است . او پیشینه سکولاریسم را از حکومت خلفا ، به خصوص حکومت اموی دانسته است... (نقل از ص 7 منبع ، مقاله " استاد مطهری از سکولاریسم میگوید " ، نوشته محمود جعفری)
سرقت فرهنگی :
بخش مهمی از سرمایه علمی و فرهنگی اروپا ، در واقع میراثی بود که از اسلام به این قاره انتقال یافته بود .(منظور در سالهای 1500 . م است) ... عثمانیها به علت نزدیکی به اروپا ، خطر جدیتری{نسبت به چین} برای مسیحیت به شمار میرفتند . در واقع در یک بررسی وسیعتر و با توجه به جنبههای تاریخی-جغرافیایی ، باید اعتراف کرد که نیروهای دول مسلمان ، جهت گسترش و توسعه زیادی که نسبت به سایر ملل داشتند ، نقش عمده و فعالی را در صحنه جهانی در قرن شانزدهم(میلادی)ایفا نمودند . این سخن گزافی نیست که این فقط ترکهای عثمانی نبودند که راه خود را به سوی غرب گشودند ، بلکه در ایران نیز سلسه صفویه ظهور کرده بود که از قدرت ، ثروت و فرهنگ غنی در دوره سلطنت شاه اسماعیل اول (1524-1500) و شاه عباس اول(1629-1587)میلادی برخوردار بود و ... .
امپراطوری عثمانی تنها یک ماشین جنگی و نظامی نبود ، عثمانیها در واقع نخبگان فاتحی بودند (مانند منچوها در چین) که در منطقهای به مراتب پرجمعیتتر و وسیعتر از متصرفات امپراتوری رم زندگی کرده و موفق شدند که یک مذهب رسمی و فرهنگ و زبان واحدی را در این منطقه حاکم سازند . قرنها پیش از سال 1500.م ، جهان اسلام از نظر فرهنگی و فنآوری از اروپا پیشرفتهتر بود . شهرهای آن بزرگ ، پرنور و زهکشی شده بود . و در برخی از آنها دانشگاه و کتابخانه و مساجد فوقالعاده زیبایی وجود داشت . مسلمانان در ریاضیات ، نقشهبرداری ، پزشکی و بسیاری از علوم و صنایع دیگر - مانند کارخانه و پرورش اسب - پیشرو بودند .
یادآوری :
این بود سابقه ای کوتاه از توانمندی اسلام و اقتدار آن در دنیا که نقش راهبردی علمی و اجتماعی آن به سبب کاهلی و ندانم کاری های خود مسلمانان و به دلیل عدم درک صحیح از دین و مذهب ، رو به افول گرایید ... و البته خوشبختانه با ظهور انقلاب اسلامی ایران ، اقتدار و عظمت این مائده آسمانی شروع کرد رو به آسمان رفتن ... واقعاً نمی توان از نقش انقلاب اسلامی در اسلام خواهی ملتهای آزاده دنیا به راحتی گذشت ... و امروز به جایی رسیده که مایه افتخار و اقتدار نظام جمهوری اسلامی ست ... قدر بدانیم این نعمت و عظمت را و تلاش کنیم برای حفظ و ارتقاء جایگاه آن ... چرا وقتی تمام ملتهای آزاده دنیا برای پر کردن خلأ هویتی شان ، اسلام را بر می گزینند ، ما که خود را مسلمان می دانیم از این موهبت عظیم ، بی بهره بمانیم ...؟!
نویسنده : حدیث
دوهفته پرتلاطم را در منطقه با اتفاقات بسیار مهم و تغییر هایی که احتمالاً در راه است پشت سر گذاشتیم ... منطقه ای در دنیا که به دلیل دارا بودن شرایط خاص و موقعیت جغرافیایی استثنایی ، سالهای سال است که دستخوش تغییراتی شده که همواره از فشارهای بیرونی بر آن تحمیل گردیده ... هر روز به بهانه ای ولی همیشه به یک بهانه ... تغییر در نقشه و جانمایی خاورمیانه برای مناسب کردن محیط زیست رژیم اشغالگر قدس ... شاید کمی سطحی نگری باشد اگر گمان کنیم نقشه خاورمیانه جدید که توسط ایالات متحده آمریکا ارائه شده ، همانی است که در حال رخداد می باشد ... با توجه به پیش آمدهای جدیدی که در منطقه اتفاق افتاده است ، هر روز شاهد جانمایی قطعه ای از پازل بزرگ خاورمیانه هستیم که به نظر از کنترل خود مدعیان چیدمان آن ، خارج شده است ...
همچون سرو :
در این میان تکلیف ایران کاملاً روشن و و اضح است ... بازیگردانی مقتدر و کاربلد که امروز به یکی از تاثیر گذارترین قدرتها در منطقه تبدیل شده است ... ایالات متحده که در میانه بازی ، اینچنین گیج و مبهوت شده است ، تمام سعی خود را بر این امر قرار داده که با کشاندن بازی به زمینهای دیگری ، هم وسعت میدان بازی را برای جبران شکستها ، افزایش دهد و هم با کمک پولهای بی صاحب دول عربی ، بتواند از نظر جبران خسارتهای نظامی و اقتصادی ، کمی درد خود را تسکین دهد ...
نشان درماندگی :
این روزها ، بعد از قدرت نمایی دیپلماسی نرم و سخت جمهوری اسلامی در معادلات منطقه ، شاهد آن هستیم که دوباره موج جریان سازی رسانه ای علیه ایران را آغاز کرده اند ...گرچه کار به جایی رسیده که ریسمان محکمی ندارند برای چنگ زدن به آن ولی بعد از رونمایی از موشکهای فجر اسلام ، سعی می کنند در دو جبهه با ارائه گزارشهای مضحک به عاملی برای فشار به ایران ، تبدیل کنند ، یکی بحث حقوق بشر در ایران که امشب هم قطعنامه ای علیه ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل به تصویب رسید ( شورایی که حتی اجازه ندادند هیئت ایرانی در آن شرکت کند ) و دیگری بحث کهنه و نخ نما شده ، جریان هسته ای ایران ... این بار هم جنگ رسانه ای ، ولی غافل از اینکه جمهوری اسلامی در این میان هم توانمند تر از قبل ، محکم و استوار ، پا برجا ، بر قرار آسمانی خود ایستاده است ... پیام موشکهای فجر ایران در بیخ گوش اسرائیل و آنهم با این محاصره شدیدی که غزه می شود ، خود از عجائبی است که تحلیلش به زمانی دیگری نیازمند است ... ولی یک نکته که مهم نیز می نمایاند ، این است که ایران با این عمل خود ، عملاً ثابت کرد که تهدیدات توخالی اسرائیل برای حمله با تاسیسات هسته ای ایران ، بیشتر به جوک سال می ماند ... .

قطعه شماره یک پازل :
مرحله اول بازی از تصمیم برای خلوت کردن دور و بر اسرائیل بر روی نقشه آغاز شد ... اینبار تلاشها جدی بود برای این امر ... بهترین گزینه به آشوب کشانیدن سوریه و ملتهب کردن اوضاع داخلی آن بود ، تا بتوانند با وارد کردن کشورهای پرقدرت همسایه در این بازی ، سوریه را که یکی از اضلاع مقاومت اسلامی خاورمیانه است ، از میان راه بردارند ... در جدیدترین دور انی تحرکات هم به سراغ کردهای سوریه رفته اند و البته توانسته اند کمی آنها را از دولت مرکزی ناراضی نشان دهند ... این دیگر بازی در بازی است وارد کردن مسئله کردهای کشورهای منطقه در جریانات جاری ... گرچه حریفان ایران و سوریه در این بازی به شدت چغر و سرسخت هستند ، ولی انشاءالله این جبهه از پازل اتحاد مسلمین در منطقه ، حفظ شود ...
قطعه شماره دو پازل :
مرحله دوم بازی که در ابتدای سال جاری آغاز شد ، وارد کردن دوباره ترکیه به بازیگردانی معادلات منطقه بود ... اینقدر زیر گوش این عثمانی نادان خوانند که وی را دچار توهمی بزرگ کردند ... آنهم این بود که فرصتی مناسب است اوضاع منطقه برای بازگرداندن ترکیه به سالهای اوج تاریخی اش با نام " عثمانی " ... عجب محرک بی رحمی است این سودای قدرت و حکومت ... در ادامه این سوادا گری ها ، ترکیه به جایی رسیده که در خواست موشکهای پاتریوت را از ناتو می کند و ناتو هم این روزها در ترکیه مشغول جانمایی محل استقرار این موشکهاست ... تنها مسئله ای که در اینجا حائز اهمیت خواهد بود ، این است که این کار فقط و فقط به بی ثبات کردن منطقه دامن خواهد زد و این همان چیزی است که ایالات متحده در صفحه بازی خاورمیانه به دنبال آن است ...
قطعه شماره سه پازل :
مرحله سوم بازی وارد کردن چهره جدید در منطقه بود که این بار هم مانند مسئله عربستان ، به خاطر مسائل مالی و اقتصادی ، به سراغ یکی از کشورهای ساده اندیش و راحت طلب عربی رفتند ... کمی دور از انتظار بود ، ولی ، قطر انتخاب شد ... کشوری کوچک اما ثروتمند و البته دارای امیران ساده لوح .... الیته وارد کردن قطر در بازی بیشتر به دلیل حضور پر رنگ ایران در جریان فلسطین است ... سعی بر این دارند که با حامی نشان دادن قطر از مردم فلسطین ، در مرحله اول رگ عربی مردم دو طرف را باد کنند و در مرحله دوم با کمک ترکیه کم کمک از نقش ایران در کمک و مظلمه خواهی ملت مظلوم فلسطین ، بکاهند ...
قطعه شماره چهار پازل :
مرحله چهارم بازی ، از روزی شروع شد که اسرائیل غاصب مثل چهارپایانی که در گل می مانند ، در مسئله مردم غیور غزه ، ماند ... این نقشه جدید ، بیشتر بر نقش آفرینی کشورهایی در منطقه تاکید دارد که اصولاً با جهوری اسلامی ، اختلافاتی دارند که احتمالاً هم بنیادی نیستند ... بزرگنمایی اختلافات موجود میان ایران و برخی از کشورهای خاورمیانه ، از جمله آذربایجان و امارات و ... نیز ادامه همین بازی ست ... نا گفته نماند که این تحرکات اخیر با هدایت سیا و همراهی "تامیر پاردو" رئیس سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی، "هاکان فیدان" رئیس دستگاه امنیتی ترکیه و "شیخ جاسم آل ثانی" نخست وزیر قطر که در راس دستگاه امنیتی آن کشور قرار دارد و با سیا هم در ارتباط نزدیکی بوده است ، طراحی و اجرا شد ...
آخر بازی :
به راه انداختن موضوع ، عضو ناظر شدن فلسطین در سازمان ملل ، آنهم در این روزها ، آنهم توسط محمود عباس ، کمی بیشتر از کمی ، مشکوک به نظر می رسد ( البته این مسئله هم مزایایی دارد و هم تکالیفی ، که بحثی جداگانه می طلبد ) ... به راه انداختن بازیی جدید برای به فراموشی سپردن افتضاح اسرائیل در غزه ، هم از برنامه هایی است که ایالات متحده دنبال می کند ... البته به جای این موش و گربه بازیها ، اسرائیل بهتر است شعار " از نیل تا فرات " را فراموش کند ... مسئله جالب در اینجا اظهار نظر جالبتر هنری کسینجر در این باره است که گفته " In 10 years there will be not more Israel " در ده سال دیگر ، اسرائیل وجودخارجی نخواهد داشت ...
بالاخره ، این روزها شاهد نبردهای استراتژیک و دیپلماسی های پنهان و آشکار تمام عیاری هستیم که هر یک از طرفین این بازی سعی بر به سرانجام رساندنش دارند ...لازم است امت اسلام با هوشیاری بیشتر و با اتحاد و همدلی ، این برنامه های استکباری را خنثی سازد ...